عبد اللّه بن عامر میگوید: من از معاویه شنیدم که میگفت:«ایّاکم واحادیث إلاّ حدیثا کان فی عهد عمر فانّ عمر کان یخیف الناس فی اللّه عزّ وجلّ...».(صحیح مسلم، ج 2، ص 718، کتاب الزکاة، باب 33، ح 98)
"پرهیز باد شما را از نقل حدیث! مگر آنچه که در زمان عمر نقل میشد. چه آنکه عمر در راه خدا مردم را میترساند."
خلیفه دوم مردم را از نقل حدیث بازمیداشت و این امر تا زمان عمر بن عبد العزیز ثابت بود. لذا معلوم است که این دستور معاویه، معنی آن پیروی کردن از خلیفه دوم و جلوگیری از انتشار احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود.
قیس بن سعد بن عباده، پیشواى قبیله خزرج، در نامهاى به معاویه مىنویسد: تو بت پرستِ بت پرست زادهاى بیش نیستى. از روى ناچارى و اضطرار مسلمان گشتى و در آن براى اختلاف افکنى ماندى و آزادانه و به اختیار از آن خارج گشتى. خدا بهرهاى از اسلام به تو نداد. اظهار ایمانت دیرى نپائید و نفاقت تازه نیست. همچنان با خدا و پیامبرش در حال جنگى، و یکى از قبائل مشرک و مهاجمى، و دشمن خدا و پیامبرش و بندگان مؤمنش.(۱)
وقتی معاویة بن یزید بن معاویة (نوه معاویه) به حکومت رسید، به منبر رفت و چنین گفت:
وَقد بتر عمر یزِید لسوء مَا فعله واستجابة لدَعْوَة أَبِیه فَإِنَّهُ لیم على عَهده إِلَیْهِ فَخَطب وَقَالَ اللَّهُمَّ إِن کنت إِنَّمَا عهِدت لیزِید لما رَأَیْت من فعله فَبَلغهُ مَا أملته وأعنه وَإِن کنت إِنَّمَا حَملَنِی حب الْوَالِد لوَلَده وَأَنه لَیْسَ لما صنعت بِهِ أَهلا فاقبضه قبل أَن یبلغ ذَلِک
فَکَانَ کَذَلِک لِأَن ولَایَته کَانَت سنة سِتِّینَ وَمَات سنة أَربع وَسِتِّینَ لَکِن عَن ولد شَاب صَالح عهد إِلَیْهِ فاستمر مَرِیضا إِلَى أَن مَاتَ وَلم یخرج إِلَى النَّاس وَلَا صلى بهم وَلَا أَدخل نَفسه فِی شَیْء من الْأُمُور وَکَانَت مُدَّة خِلَافَته أَرْبَعِینَ یَوْمًا وَقیل شَهْرَیْن وَقیل ثَلَاثَة شهور وَمَات عَن إِحْدَى وَعشْرین سنة وَقیل عشْرین
وَمن صَلَاحه الظَّاهِر أَنه لما ولی الْعَهْد صعد الْمِنْبَر فَقَالَ إِن هَذِه الْخلَافَة حَبل الله وَإِن جدی مُعَاوِیَة نَازع الْأَمر أَهله وَمن هُوَ أَحَق بِهِ مِنْهُ عَلیّ بن أبی طَالب وَرکب بکم مَا تعلمُونَ حَتَّى أَتَتْهُ منیته فَصَارَ فِی قَبره رهینا بذنوبه ثمَّ قلد أبی الْأَمر وَکَانَ غیر أهل لَهُ وَنَازع ابْن بنت رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم فقصف عمره وانبتر عقبه وَصَارَ فِی قَبره رهیبا بذنوبه ثمَّ بَکَى وَقَالَ إِن من أعظم الْأُمُور علینا علمنَا بِسوء مصرعه وبئیس منقلبه وَقد قتل عترة رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم وأباح الْحرم وَخرب الْکَعْبَة وَلم أذق حلاوة الْخلَافَة فَلَا أتقلد مرارتها(صواعق المحرقة ابن حجر 641/2 باب الخاتمه فی بیان اعتقاى اهل السنه و الجماعه)
(سنن أبی داود، ج 4، ص 68، کتاب اللباس، باب فی جلود النمور [والسباع]، ح 4131)
آری، این است معاویه و اهمّیّتی که او به پیروی از سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میدهد. آنگاه اهل سنّت با نقل روایات جعلی او را فقیه بدانند و...
یادآوری: روزی عمر حلّهی ابریشمی را جهت فروش میبیند و پیشنهاد خرید و پوشیدن آن را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مینماید. آن حضرت میفرماید: این، لباسی است که اگر کسی آن را بپوشد در آخرت بهرهی نخواهد داشت.(ر.ک: بخاری، ج 2، ص 4 و 20، وج 3، ص 213 و 214، وج 4، ص 85، وج 7، ص 195، وج 8، ص 5 و 27؛ ومسلم، ج 3، ص 40 ـ 1638 و 45 ـ 1644، وأبو داود، ج 1، ص 282، وج 4، ص 46؛ ونسائی، ج 3، ص 95 و 178، وج 8، ص 207 به بعد).
با این حساب آیا برای معاویه ـ فقط به خاطر همین عمل و نه سایر آنچه که از او گذشت و میآید ـ در آخرت بهرهی هست؟
«عن زید بن وهب قال: مررت علی أبی ذر بالربذة فقلت ما انزلک بهذه الأرض قال: کنّا بالشام، فقرأت: «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ »؛ قال معاویة: ما هذه فینا، ما هذه إلاّ فی أهل الکتاب. قال: قلت: انّها لفینا وفیهم».
آیهی که ابوذر قراءت کرد در سوره توبه و ذیل آیه 34 میباشد.
صحیح بخاری، ج 6، ص 82، تفسیر سوره توبه.