یکی از کسانی که در قتل عثمان شرکت داشت، صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، عمرو بن حمق بود که در سال حجة الوداع یا بعد از حدیبیه مسلمان شد .(أسد الغابة، ج4، ص100 - الإصابة، ج4، ص514)
و أما عمرو بن الحمق فوثب على عثمان فجلس على صدره و به رمق فطعنه تسع طعنات و قال أما ثلاث منهن فإنی طعنتهن لله و أما ست فإنی طعنت إیاهن لما کان فی صدری علیه.
(الطبقات الکبرى لإبن سعد، ج3، ص74 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج39، ص409 ـ تاریخ الطبری، ج3، ص424 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج7، ص207 ـ الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر، ج3، ص179)
عمرو بن حمق روی سینه عثمان نشست و 9 خنجر بر بدن او زد و گفت: 3 ضربه برای خدا بود و 6 ضربه دیگر به خاطر کینهای بود که از عثمان در دل داشتم.
در این زمینه، تاریخ طبری مینویسد:
فاطعنه تسع طعنات کما طعن عثمان، فأخرج فطعن تسع طعنات، فمات فی الأولى منهن أو الثانیة.(تاریخ الطبری، ج4، ص197 ـ تاریخ مدینة دمشق، ج45، ص499 ـ الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر، ج3، ص477)
معاویه دستور داد عمرو بن حمق را دستگیر کنند و به عامل او گفت: همانطوری که او 9 ضربه بر عثمان زد، 9 ضربه بر او بزن. عمرو بن حمق در ضربه اول یا دوم از دنیا رفت.
شعبی ـ که از بنیانگذاران مسائل فقهی اهل سنت است ـ میگوید:
أول رأس حمل فی الإسلام رأس عمرو بن الحمق.
(الطبقات الکبرى لإبن سعد، ج6، ص25 ـ الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر، ج4، ص83 ـ أسد الغابة لإبن الأثیر، ج4، ص101 ـ أنساب الأشراف، ج5، ص282 ـ تاریخ الإسلام للذهبی، ج4، ص88 ـ تهذیب الکمال للمزی، ج21، ص597 ـ التاریخ الصغیر للبخاری، ج1، ص131 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج45، ص503 ـ الإستیعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1174 ـ المصنف لإبن أبی شیبة، ج8، ص357 ـ الثقات لإبن حبان، ج3، ص275 ـ کتاب الأوائل للطبرانی، ص107 ـ المنتخب من ذیل المذیل للطبری، ص46)
اولین سری که در اسلام بریده شد و شهر به شهر گردانده شد، سر عمرو بن حمق بود.
ابن حجر عسقلانی میگوید:و بعث برأسه إلی معاویه.(تهذیب التهذیب، ج8، ص22)سر عمرو بن حمق را به طرف معاویه بردند.
این کثیر دمشقی میگوید:فکان أول رأس طیف به.(البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج8، ص52)اولین سر بریدهای که در شهرها گردانده شد، سر عمرو بن حمق بود.
ابن اثیر و ابن کثیر میگویند:همسر عمرو بن حمق ـ آمنه بنت شرید ـ را زندانی کرده بودند و وقتی سر بریده شوهرش را به شام آوردند، معاویه دستور داد سر بریده همسرش را ببرند و در دامن او قرار بدهند.
حتی وجه إلیها رأس عمرو بن حمق، فألقی فی حجرها، فارتاعت لذلک، ثم وضعته فی حجرها و وضعت کفها على جبینه، ثم لثمت فاه، ثم قالت: غیبتموه عنی طویلا ثم أهدیتموه إلی قتیلا، فأهلا بها من هدیة.(اسد الغابة لإبن الأثیر، ج4، ص101 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج8، ص52 ـ تاریخ مدینه دمشق لإبن عساکر، ج69، ص40 )
وقتی سر او بریده شوهرش را دید، شوکه و ناراحت شد و سر بریده را در دامنش قرار داد و با دستش بر سر بریده کشید و لبهای خونینش را پاک کرد و گفت: مدتها، شوهرم را از من مخفی کردید و امروز هم سر بریدهاش را برای من هدیه آوردید. چه زیبا هدیهای بود که معاویه برای من آورد.