برادران اهل سنت! ،چرا وقتی معاویه دستور ناسزا گویی به علی(ع) را می دهد حکم شرک برای او صادر نمی کنید؟!!یکی از اساسیترین بحثی که در رابطه با شیعه دارند و حکم به کفر میکنند و شرک شیعه را صادر و قتل شیعه را لازم میدانند، این است که میگویند:شیعیان به صحابه ناسزا میگویند.
مگر علی بن أبی طالب (علیه السلام) صحابه نبود؟! چرا وقتی بر بالای 70 هزار منبر ناسزا گفتند، شما برای معاویه، تعبیر حضرت یا امیر المومنین را به کار میبرید؟! اگر واقعا دردتان، دفاع از صحابه است، چرا از امیر المومنین (علیه السلام) دفاع نمیکنید؟!
اگر اینها بحث اجتهاد را مطرح میکنند، اجتهاد در برابر نصّ، بیارزش است. آقایان اهلسنت روایات صحیحی نقل کردند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:من سبّ علیا فقد سبّنی.هر کسی علی را سبّ کند، مرا سبّ کرده است.(1)
آقایان اهلسنت یک قاعدهای دارند بر اینکه اگر حاکم نیشابوری و ذهبی، روایتی را صحیح بدانند، به منزله ورود آن روایت در صحیح بخاری و صحیح مسلم است.
اینها یک روایت برای ما بیاورند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده باشد:من سبّ أبا بکر فقد سبّنی.من سبّ عمر فقد سبّنی.یا روایتی بیاورند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده باشد:ابوبکر و عمر را ناسزا نگویید.
آیا با این نصّ، میتوان اجتهاد کرد؟! مضافا معاویهای که 21 سال ـ 13 در مکه و 8 سال در مدینه ـ علیه اسلام جنگیده است و در سال فتح مکه هم در زیر شمشیر برّان رزمندگان اسلام هم مسلمان شد و امیر المومنین (علیه السلام) این تعبیر را دارد:فوالذی فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لکن إستسلموا و أسروا الکفر، فلما وجدوا أعوانا علیه أظهروه.معاویه و یارانش در فتح مکه مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام کردند و کفر خود را مخفی کردند و ... .(نهج البلاغه، نامه16)
با این سابقه، معاویه چه زمانی آمد مسائل اسلامی را فرا گرفت و مجتهد و اسلام شناس شد که حال بخوهد اجتهاد بکند؟!
پی نوشت:
(١)مسند احمد بن حنبل، ج6، ص323 ـ المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص121 ـ تاریخ الإسلام للذهبی، ج3، ص634 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج7، ص391 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج14، ص132 ـ مناقب علی بن أبی طالب (ع) لإبن مردویه الأصفهانی، ص82 ـ الجامع الصغیر للسیوطی، ج2، ص608 ـ مجمع الزوائد للهیثمی، ج9، ص130 ـ السنن الکبرى للنسائی، ج5، ص133 ـ نظم درر السمطین للزرندی الحنفی، ص105 ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج11، ص573 ـ المناقب للخوارزمی، ص137 ـ الفصول المهمة فی معرفة الأئمة لإبن الصباغ، ج1، ص590 ـ سبل الهدى و الرشاد للصالحی الشامی، ج11، ص100 ـ ینابیع المودة لذوی القربى للقندوزی، ج2، ص102 ـ النصائح الکافیة لمحمد بن عقیل، ص93