نقد و بررسی وهابیت review on wahhabism

الاستعراض على الوهابیة / نقد و بررسی وهابیت / review on wahhabism

نقد و بررسی وهابیت review on wahhabism

الاستعراض على الوهابیة / نقد و بررسی وهابیت / review on wahhabism

یک زن و چهل مرد

این بانوى مسلمان که نامش غانمه است، در مکه بود و شنید معاویه و عمرو بن عاص به بنى هاشم دشنام مى دهند، گفت: اى گروه قریش بخدا قسم معاویه امیر المومنین نیست و در خور این مقامى که براى خود پنداشته نیست، او بخدا قسم کسى است که نسبت به رسول خدا "ص" بدى و نکوهش نمود من خود نزد معاویه خواهم رفت و با او سخنى خواهم گفت که از شرمسارى، عرق در پیشانیش نقش بندد و از شنیدن آن بسیار ناراحت و نالان گردد.

  

عامل و نماینده معاویه، این جریان را به معاویه نوشت، همینکه معاویه از این قضیه اطلاع یافت که غانمه به او نزدیک شده، امر کرد محلى را به عنوان مهمانخانه پاکیزه و آماده و مفروش نمودند، همینکه غانمه به نزدیکى مدینه رسید یزید با حشم و غلامانش به استقبال او رفت و غانمه پس از ورود به مدینه به خانه برادرش عمرو بن غانم رفت.


یزید به او گفت: ابا عبدالرحمن "معاویه" "امر کرده تو"به مهمانخانه او فرود آئى.

غانمه یزید را نمى شناخت لذا سوال کرد: تو کیستى؟ خداوند تو را حفظ کند.

گفت: من یزید پسر معاویه هستم.

غانمه گفت: خدا تو را باقى نگذارد اى ناقص، تو در خود پذیرائى مهمان نیستى

رنگ یزید از این اهانت دگرگون شدو به نزد پدرش آمد و جریان را به او خبر داد، معاویه گفت: این سالخورده ترین زن قریش است و از همه بزرگتر مى باشد.

یزید گفت: سن او را در چه حدى ضبط کرده اند؟

معاویه گفت: در زمان رسول خدا "ص" چهار صد سال براورد کردند، و این زن باقیمانده بزرگان است. روز بعد معاویه به نزد غانمه آمد و به او سلام کرد. غانمه گفت:

سلام بر اهل ایمان، و خوارى و هلاکت به ناسپاسان، سپس گفت: کدامیک از شما عمرو بن عاص است.

عمرو فورا جواب داد که من اینجا هستم.

غانمه گفت: این توئى که قریش و بنى هاشم را دشنام مى دهى؟ و حال آنکه خود لایق دشنام هستى و موجبات دشنام در تو فراهم است، دشنامها به تو برمى گردد. بخدا قسم، به عیوب و زشتیهاى تو و مادرت دانا و آشنایم و یک یک عیبهاى تو را یاد مى کنم تو از کنیزک سیاهى، دیوانه و زشت کردار و احمق، متولد شدى، کنیزکى که ایستاده بول مى کرد و اشخاص فرومایه و پست را براى مقاربت مى پذیرفت، هر گاه نرى با او همبستر مى شد نطفه او بر نطفه آن مرد غلبه مى نمود "کنایه از فرط شهوت او است" در یک روز چهل مرد بر او مى جهیدند و همبستر مى شدند - این مربوط به مادرت -

و اما تو من تو را مردى یاوه و گمراه یافتم که به رشد و صلاح نرسیدى و چنان فاسد و تباه و تباه کننده هستى که صلاح و هدایت را در تو راهى نیست، تو مرد بیگانه اى را همبستر با زنت دیدى و حس غیرت و مخالفتى از تو دیده نشد.

اما تو اى معاویه هیچگاه با نیکى و صلاح سر و کارى ندارى و بر اساس خیر و نیکى تربیت نشده اى، تو را چکار با بنى هاشم؟ آیا زنان بنى امیه چون زنان بنى هاشمند؟...

تا آخر حدیث که طولانى است، و ما مقدارى از ابتداى آن را ذکر کردیم "و براى مطالعه تمام آن" به " المحاسن و الاضداد " تالیف جاحظ ص 1.4-1.2 و چاپ دیگر ص.121-118 و " المحاسن و المساوى " تالیف بیهقى ج 71.7، مراجعه شود.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد