ما معتقدیم که ائمه مذاهب، آنگونه که بودهاند، باید برای مردم بیان شود. در برابر کسانی که غلوّ کردهاند، افرادی هم هستند که مطالب تندی دارند و حتی مالک را منتسب به خوارج میکنند. حتی مُبرّد - که از بنیانگذاران ادبیات عرب است - در کتاب کامل، ج1، ص159 مطلبی را از مالک نقل میکند که نسبت به ساحت مقدس آقا امیر المومنین (علیه السلام) جسارت کرد و گفت:
و الله ما اقتتلوا إلا علی الثرید الأعفر.
جنگی که علی با طلحه و زبیر داشت، بخاطر مسائل دینی نبود، بلکه بخاطر مسائل دنیوی و رسیدن به مقام و امثال اینها بود.
این تعبیر تندی است. همچنین میگویند:
از مالک سوال میکردند که در میان صحابه، کدامیک افضل بودند؟ میگوید: اول ابوبکر بود، بعد از آن عمر و بعد از او عثمان بود. امیر المومنین (علیه السلام) را هم با سایر صحابه، همردیف میآورد.
این عبارت، اگر صحیح باشد، کل نظرات جناب مالک، زیر سوال میرود.
چون در بحثهای گذشته هم اشاره کردیم که تعدادی از صحابه، همانند سلمان، مقداد، جابر، ابوذر، ابو سعید خُدری و زید بن أرقم و تعداد دیگری، معتقد بودند که امیر المومنین (علیه السلام)، اول کسی است که اسلام آورده است و از نظر فضیلت، بر تمام صحابه برتری دارد.
نه تنها بعد از عثمان، حتی از خود عثمان و ابوبکر و عمر هم افضلیت حضرت علی (علیه السلام) بالاتر است. شما میتوانید کتاب الإستیعاب إبن عبدالبر - که از کتابهای معتبر رجالی اهلسنت است - ج3، ص1090 را ملاحظه کنید که ایشان صراحت دارد این تعداد از صحابه، معتقد بودند که بعد از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، کسی افضل از علی بن أبی طالب نیست.
خود ابن حزم آندلسی - که مورد تأئید همه مذاهب اسلامی، حتی وهابیت است و ابنتیمیه، نظریهپرداز وهابیت در کتاب منهاجالسنة، در موارد متعددی به کلام ابن حزم استناد میکند، - در کتاب الفِصَل، ج4، ص181 صراحت دارد بر اینکه تعدادی از اهلسنت و جمیع شیعه بر این عقیده هستند:
إلی أن افضل الأمة بعد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی بن أبی طالب و قد روینا هذا القول نصّا عن بعض الصحابة و عن جماعة من التابعین و الفقهاء.
افضلیت علی از سایر صحابه، مطلبی است که از بعضی از صحابه و جماعتی از تابعین و فقهاء اهلسنت نقل شده است.
سپس میگوید:نزدیک به 20 نفر از صحابه نقل کردهاند که گرامیترین انسانها بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی است.
پس این تعبیری که کتابهای اهلسنت از مالک نقل میکنند که ایشان معتقد بود بعد از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، افضل صحابه، ابوبکر و عثمان و عمر است و امیر المومنین (علیه السلام) را در ردیف سایر صحابه و همطراز آنها قرار میدهد، مخالف است با نظر سایر صحابه و تابعین و فقهاء.
مسئله دیگری که آوردهاند نسبت به مالک، این است که ایشان هیچ روایتی را در کتاب الموطأ، از امیر المومنین (علیه السلام) نقل نمیکند. البته این مشهور است و در کتاب تنویر الحوالک، ج1، ص7،
شرح موطّأ جناب زرقانی، ج1، ص9 و تاریخ بغداد، ج1، ص223 مطالبی را میآورند که مالک در فضائل امیر المومنین (علیه السلام) و روایاتی در استناد به سخنان امیر المومنین (علیه السلام) در کتاب موطأ خود، مطلبی را نیاورده است. وقتی از او سوال کردند که چرا از او روایتی را نقل نمیکنی، عذر آورد:
لم یکن فی بلدی و لم ألق رجاله.او همشهری من نبود و من صحابه او را دیدار نداشتم.
جالب اینکه ابن حبان - که از استوانههای رجالی اهلسنت است - میگوید:
و لست أحفظ لمالک و لا للزهری فیما رویا من الحدیث شیئا من مناقب علی علیه السلام أصلا.
آنچه که به ذهنم است، مالک و زهری، حتی یک روایت در مناقب امیر المومنین (علیه السلام) نقل نکردهاند.
کتاب المجروحین لإبن حبان، ج1، ص258
همچنین گفتهاند که مالک نسبت به مسائل شرعی و اسلامی، آگاهی نداشت. هیثم بن جمیل، بنا به نقل ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء میگوید:
سمعت مالکا سئل عن ثمان و أربعین مسألة، فأجاب فی اثنتین و ثلاثین منها ب «لا أدری».
از مالک، 48 مسئلۀ فقهی سوال کردند و در 32 مورد پاسخ داد که نمیدانم.
همچنین از خالد بن خِداش نقل میکند:
قدمت على مالک بأربعین مسألة، فما أجابنی منها إلا فی خمس مسائل.
من 40 مسئله شرعی از مالک پرسیدم و فقط در 5 مورد به من جواب داد.
سیر اعلام النبلاء، ج8، ص77 - الإنتقاء فی فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء لإبن عبد البر، ص38 - تفسیر القرطبی، ج1، ص286 - فتاوا و مسائل ابن صلاح، ج1، ص13- حلیة الاولیاء لأبونعیم، ج6، ص323
ما نسبت به رؤسای مذاهب، چه شیعه باشیم و چه مالکی و حنفی و حنبلی و شافعی، باید نسبت به همه، احترام ویژه را داشته باشیم و نباید جسارت و جفا کنیم و نباید از آن طرف هم مطالب غلوّ و موهوم و افسانه را دربارۀ آنها نقل کنیم.