با کنکاش و جست و جو در متون تاریخى و آثار کهن اسلامى نمونههاى فراوانى مىتوان یافت که از عادى بودن برگزارى چنین محافلى حکایت مىکند و بر مرسوم بودن آن گواهى مىدهد .
از جمله نمونه هایى از برپایى عزادارى مردم براى درگذشت شخصیت هاى اهل سنت ثبت است ؛ به عنوان مثال مىتوان به موارد ذیل اشاره کرد :
1 - عزادارى براى عبدالمؤمن ( م 346 ق . )
عبدالمؤمن بن خلف ، از فقیهان مذهب ظاهرى و پیرو مکتب محمد بن داود است . نسفى درباره خاکسپارى وى چنین مىگوید :
در تشییع جنازه عبدالمؤمن شرکت جستم ، صداى طبل و دهل آن چنان گوش خراش بود گویا آنکه لشکرى به شهر بغداد یورش برده است . این مراسم ادامه داشت تا آنکه مردم براى برپایى نماز میت آماده شدند . »
تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 10 ، ص 272 ؛ سیر اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص480.
2 - عزادارى براى جوینى ( م 478ق . )
ذهبى از درگذشت جوینى و مراسم سوگوارى او چنین یاد مىکند :
« نخست او را در منزلاش به خاک سپردند و آنگاه پیکرش را به مقبرة الحسین ( شاید کربلاى معلى ) انتقال دادند . در ماتم او منبرش را شکستند ، بازارها را تعطیل کردند و مرثیههاى فراوانى در مصیبت اش خواندند . او چهارصد شاگرد و طلبه داشت ، آنان در سوگ استاد خویش ، قلم و قلمدانهاى خود را شکستند و یک سال عزادارى نمودند و عمامههاى خود را به مدت یک سال از سر برداشتند بدان حد که کسى جرات به سر گذاشتن عمامه را نمىداشت . آنان در این مدت در سطح شهر به نوحه خوانى و مرثیه سرایى پرداختند و در فریاد و جزع زیاده روى کردند! »
سیر اعلام النبلاء ، ج 18 ، ص 468 ؛ المنتظم ، ج 9 ، ص 20 .
3-اقامه عزا برای جوینی ( المتوفی 478 )
ذهبی از درگذشت جوینی و مراسم سوگواری او چنین یاد میکند :
الإمام الکبیر، شیخ الشافعیّة، إمام الحرمین ـ إلى أن قال: ـ توفی فی الخامس والعشرین من ربیع الآخر ، سنة ثمان وسبعین وأربع مئة ، ودفن فی داره ، ثم نقل بعد سنین إلى مقبرة الحسین ، فدفن بجنب والده ، وکسروا منبره ، وغلقت الأسواق ، ورثی بقصائد ، وکان له نحو من أربع مائة تلمیذ ، کسروا محابرهم وأقلامهم ، وأقاموا حولا ، ووضعت المنادیل عن الرؤوس عاما ، بحیث ما اجترأ أحد على ستر رأسه ، وکانت الطلبة یطوفون فی البلد نائحین علیه ، مبالغین فی الصیاح والجزع .( سیر أعلام النبلاء:ج18 ، ص 468 و 476 ؛ المنتظم، ج 9، ص 20)
«نخست او را در منزلش به خاک سپردند و آنگاه پیکرش را به مقبره الحسین (شاید کربلای معلّی) انتقال دادند. در ماتم او منبرش را شکستند، بازارها را تعطیل کردند و مرثیههای فراوانی در مصیبتش خواندند. او چهارصد شاگرد و طلبه داشت، آنان در سوگ استاد خویش، قلم و قلمدانهای خود را شکستند و یک سال عزاداری نمودند و عمامههای خود را به مدت یک سال از سر برداشتند بدان حد که کسی جرات بر سر گذاشتن عمامه را نداشت. آنان در این مدت در سطح شهر به نوحه خوانی و مرثیه سرایی پرداختند و تا حد زیادی در عزای او فریاد و جزع فزع نمودند!»
4 - عزادارى براى ابن جوزى ( م 597 ق . )
سبط بن جوزی در شب جمعه سیزدهم ماه رمضان فوت کرد. ذهبی درباره بازتاب مرگ او مینویسد:
أبو الفرج ابن الجوزی الشیخ الإمام العلاّمة الحافظ المفسر، شیخ الإسلام، مفخر العراق . . . وتوفی لیلة الجمعة بین العشاءین الثالث عشر من رمضان سنة سبع وتسعین وخمس مئة فی داره بقطفتا . وحکت لی أمی أنها سمعته یقول قبل موته : أیش أعمل بطواویس ؟ یرددها ، قد جبتم لی هذه الطواویس .وحضر غسله شیخنا ابن سکینة وقت السحر ، وغلقت الأسواق ، وجاء الخلق ، وصلى علیه ابنه أبو القاسم علی اتفاقا ، لان الأعیان لم یقدروا من الوصول إلیه ، ثم ذهبوا به إلى جامع المنصور ، فصلوا علیه ، وضاق بالناس ، وکان یوما مشهودا ، فلم یصل إلى حفرته بمقبرة أحمد إلى وقت صلاة الجمعة ، وکان فی تموز ، وأفطر خلق ، ورموا نفوسهم فی الماء . إلى أن قال : وما وصل إلى حفرته من الکفن إلا قلیل ، کذا قال ، والعهدة علیه. وأنزل فی الحفرة ، والمؤذن یقول الله أکبر ، وحزن علیه الخلق ، وباتوا عند قبره طول شهر رمضان یختمون الختمات ، بالشمع والقنادیل و اصبحنا یوم السبت عملنا العزاء و تکلمت فیه و حضر خلق عظیم و عملت فیه المراثی .سیر أعلام النبلاء: (ج21، ص 365 و 379)
« . . با درگذشت او ، بازارها تعطیل گردید و جمعیت زیادى در مراسم او حضور یافتند ، فراوانى مردم و فزونى گرما سبب شد که بسیارى از سوگواران روزه خویش را خوردند! ، بعضى خود را به دجله انداختند . . از کفن اندکى ماند . . مردم تا پایان ماه رمضان در کنار قبر او شب را به صبح رساندند ، آنان شمع و چراغ و قندیل آوردند و قرآن را ختم کردند . مراسم عزادارى را روز شنبه برپا کردیم ، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند ، جمعیت بسیارى شرکت جستند و درباره او مرثیه ها گفته شد . »
عجیب است!!
مورخان بنام اهل سنّت ، بآسانى و مسامحه صحنههاى سوگوارى و عزادارى مردم براى عالمان سنى مذهب را گزارش کرده و آن را بدون هیچ تحلیل و یا نقدى نقل کرده و گاه به بزرگى از آن یاد نموده اند ، اما هم ایشان در برابر عزادارى و ماتم سرایى شیفتگان امام حسین ( ع ) به تندى تاخته و در موضعگیرى خشن و سرشار از تعصب خویش ، آن را مولود بى خردى و دورى از سنت قلمداد مىکنند!
براستى این دوگانگى از چیست؟