نقد و بررسی وهابیت review on wahhabism

الاستعراض على الوهابیة / نقد و بررسی وهابیت / review on wahhabism

نقد و بررسی وهابیت review on wahhabism

الاستعراض على الوهابیة / نقد و بررسی وهابیت / review on wahhabism

انکار حدیث رد الشمس ( بازگشت خورشید ) برای امام علی علیه السلام

بررسی حدیث رّد الشمس در منابع اهل سنت

احادیثى که در منابع اهل سنت در باره بازگشت خورشید در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از آن سخن به میان آمده است دودسته‌اند:

الف: دسته اول احادیثى هستند که تنها به اصل ماجرا پرداخته و در آن از جزئیات بازگشت خورشید و علت آن سخنى به میان نیامده است.

دسته دوم روایاتى است که به نقل جزئیّات جریان و از علّت تأخیر نماز امام على علیه السلام از و قت آن، سخن به میان آمده است، که در این قسمت به بررسى سندى و تحلیل تطبیقى این دسته از روایات می‌پردازیم.
  

گفتار اول: بررسی روایات دسته اول

احمد طبرانى نقل مى‌کند:

حدثنا علی بن سعید قال نا أحمد بن عبد الرحمن بن المفضل الحرانی قال نا الولید بن عبد الواحد التمیمی قال نا معقل بن عبید الله عن أبی الزبیر عن جابر ان رسول الله امر الشمس فتأخرت ساعة من نهار لم یرو هذا الحدیث عن معقل إلا الولید تفرد به أحمد بن عبد الرحمن ولم یروه عن أبی الزبیر إلا معقل.

پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم به خورشید فرمان داد تا مدّتی با تأخیر غروب کند، این روایت را از معقل کسی نقل نکرده به جز ولید.

الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم ( متوفای360هـ )، المعجم الأوسط، ج 4، ص 224، ح 4039 تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد،‏عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ناشر: دار الحرمین - القاهرة – 1415هـ.

ابن حجر مى‌گوید:

وإسناده حسن.

اسناد این حدیث « حسن » است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل ( الوفاة: 852 )، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 6 ص 221، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب



زین الدین عراقی مى‌گوید:



وروى الطبرانی فی معجمه الأوسط بإسناد حسن عن جابر أن رسول الله صلى الله علیه وسلم أمر الشمس فتأخرت ساعة من نهار.



طبرانی بسند حسن از جابر نقل کرده است که پیامبر اکرم به خورشید فرمان داد تا باز گردد.



الحسینی العراقی ، زین الدین أبو الفضل عبد الرحیم بن (الوفاة: 806هـ)، طرح التثریب فی شرح التقریب، ج 7 ص 238، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 2000م ، الطبعة: الأولى ، تحقیق: عبد القادر محمد علی



ابوالحسن بن ابى بکر مى‌گوید:



رواه الطبرانی فی الأوسط وإسناده حسن



أبو الحسن علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 8، ص 296، ناشر: دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ



سیوطى مى‌گوید:



وأخرج الطبرانی بسند حسن عن جابر أن النبی صلى الله علیه وسلم أمر الشمس فتأخرت ساعة من نهار.



الخصائص الکبرى ج 2 ص 137، اسم المؤلف: أبو الفضل جلال الدین عبد الرحمن أبی بکر السیوطی الوفاة: 911هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1405هـ - 1985م.



سیوطى براى صحت این حدیث شاهدى از قول شافعى آورده است.



ومما یشهد بصحة ذلک قول الإمام الشافعی رضی الله عنه وغیره ما أوتی نبی معجزة إلا أوتی نبینا نظیرها أو أبلغ منها وقد صح أن الشمس حبست على یوشع لیالی قاتل الجبارین فلا بد أن یکون لنبینا نظیر ذلک فکانت هذه القصة نظیر تلک والله أعلم.



آنچه که بر صحت بازگشت خورشید دلالت دارد سخن شافعی و غیر او است که گفته اند: به هیچ پیامبری معجزه ای داده نشد مگر آنکه مانند آن و یا مهمتر از آن به رسول اسلام داده شده است، چون در اخبار صحیح آمده است که خورشید در دوران مبارزه یوشع با ستمگران محبوس شد پس برای پیامبر اسلام هم باید مانند آن باشد که اتفاقا بوده است.



جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر ( الوفاة: 911 هـ )، اللآلىء المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة، ج 1 ص 312، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1417 هـ - 1996م، الطبعة: الأولى، تحقیق: أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عویضة.



بنابراین سند این روایت هیچ مشکلى ندارد.



فخررازى نیز رد الشمس را بر اى امام على علیه السلام پذیرفته و در این باره مى‌نویسد:



وأما سلیمان فإن الله تعالى رد له الشمس مرة،وفعل ذلک أیضاً للرسول حین نام ورأسه فی حجر علی فانتبه وقد غربت الشمس، فردها حتى صلى، وردها مرة أخرى لعلی فصلى العصر فی وقته.



براى حضرت سلیمان علیه السّلام یکبار ردّ الشمس اتفاق افتاد. و براى پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله هم ردّ الشمس واقع شد و این در حالى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سر در دامان على علیه السّلام گذاشته و به خواب رفته بود، اما هنگامى از خواب برخاست آفتاب غروب کرده بود؛ به دعاى رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله خورشید بازگشت، تا على علیه السّلام نمازش را بجاى آورد.



الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج 32 ص 118، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م

گفتار دوم: بررسی روایات دسته دوم



دسته دوم روایاتى هستند که در آن ها از جزئیات و علّت بازگشت خورشید سخن گفته شده است که در این جا به برخى از آن اشاره مى‌کنیم:



بیشترین احادیث در این زمینه از اسماء بنت عمیس نقل شده و در منابع فریقین آمده است.

روایت اول:



طحاوى در شرح مشکل الآثار می‌نویسد:



حدثنا عَلِیُّ بن عبد الرحمن بن مُحَمَّدِ بن الْمُغِیرَةِ قال حدثنا أَحْمَدُ بن صَالِحٍ قال حدثنا ابن أبی فُدَیْکٍ قال حدثنی محمد بن مُوسَى عن عَوْنِ بن مُحَمَّدٍ عن أُمِّهِ أُمِّ جَعْفَرٍ عن أَسْمَاءَ ابْنَةِ عُمَیْسٍ أَنَّ النبی صلى الظُّهْرَ بِالصَّهْبَاءِ ثُمَّ أَرْسَلَ عَلِیًّا علیه السلام فی حَاجَةٍ فَرَجَعَ وقد صلى النبی الْعَصْرَ فَوَضَعَ النبی رَأْسَهُ فی حِجْرِ عَلِیٍّ فلم یُحَرِّکْهُ حتى غَابَتْ الشَّمْسُ فقال النبی اللَّهُمَّ إنَّ عَبْدَک عَلِیًّا احْتَبَسَ بِنَفْسِهِ على نَبِیِّک فَرُدَّ علیه شَرْقَهَا قالت أَسْمَاءُ فَطَلَعَتْ الشَّمْسُ حتى وَقَعَتْ على الْجِبَالِ وَعَلَى الأَرْضِ ثُمَّ قام عَلِیٌّ فَتَوَضَّأَ وَصَلَّى الْعَصْرَ ثُمَّ غَابَتْ وَذَلِکَ فی الصَّهْبَاءِ فی غَزْوَةِ خَیْبَرَ.



رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز ظهر را در صهباء خواند سپس علی را برای انجام مأموریتی به جایی فرستاد، وقتی که علی برگشت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نماز عصر را خوانده بود، حضرت سر بر دامنِ علی گذاشت و به خواب رفت، علی نیز بدون حرکت و آرام ماند تا حضرت بیدار نشود، این وضیعت ادامه یافت تا این که خورشید غروب کرد، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از خواب بیدار شد، وقتی وضع را آن گونه مشاهده فرمود دست به دعا برداشته چنین گفت: خدایا، بنده تو علی خود را به خاطر پیامبرت اینگونه نگه داشته است، روشنایی خورشید را برای وی برگردان.



اسماء می گوید: خورشید دیگر بار تابش خویش را آغاز کرد، زمین وکوه ها را روشن ساخت، علی از جای خویش برخاست وضو گرفت ونماز عصر را به جای آورد، پس از پایان یافتن نمازِ علی، خورشید بار دیگر غروب کرد، این حادثه در سرزمین صهباء و در غزوه خیبر اتّفاق افتاد.



الطحاوی، أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفای321هـ)، شرح مشکل الآثار، ج3، ص 94، رقم: 92، تحقیق شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1408هـ - 1987م؛



الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم ( الوفاة: 360 )، المعجم الکبیر، ج 24 ص 144، رقم 382، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة،تحقیق: حمدی بن عبدالمجید.



هیثمى بعد از نقل دوروایت از طبرانی،‌ در باره این روایت میگوید:



رواه کله الطبرانی بأسانید ورجال أحدها رجال الصحیح.



همه این روایات را طبرانی نقل کرده است، و راویان یکی از آن‌ها، راویان صحیح بخاری هستند.



الهیثمی، أبو الحسن علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 8، ص297، ناشر: دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.

بررسی سند روایت:



در ذیل نام راویانى را مشاهده مى‌کنید که همگى با و صف صدوق «راستگو» و مورد اعتماد «ثقه» معرفى شده اند.

علی بن عبد الرحمن:



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



علی بن عبد الرحمن بن محمد بن المغیرة المخزومی... وکان أصله من الکوفة صدوق



تقریب التهذیب ج 1 ص 4758، رقم: 4765.

محمد بن المغیرة:



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



محمد بن المغیرة بن إسماعیل بن أیوب المخزومی صدوق



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 508، رقم: 6316، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986 م

أَحْمَدُ بن صَالِحٍ:



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



أحمد بن صالح المصری أبو جعفر بن الطبری ثقة حافظ من العاشرة



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 80، رقم: 48، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس.

محمد بن أبی فُدَیْکٍ:



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



محمد بن إسماعیل بن مسلم بن أبی فدیک بالفاء مصغر الدیلی مولاهم المدنی أبو إسماعیل صدوق من صغار الثامنة مات سنة مائتین على الصحیح



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1 ص 468رقم: 5736:، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس.

محمد بن مُوسَى الْفِطْرِیُّ:



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



محمد بن موسى الفطری بکسر الفاء وسکون الطاء المدنی صدوق



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1 ص 509، رقم6335:، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس

عَوْنِ بن مُحَمَّدٍ:



حاکم نشابورى مى‌گوید:



وعون هذا هو ابن محمد بن عبید الله بن أبی رافع هو وأبوه ثقتان.



النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم (متوفای405 هـ)، المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 180، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.

أُمِّ جَعْفَرٍ:



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



أم عون بنت محمد بن جعفر بن أبی طالب ویقال لها أم جعفر مقبولة من الثالثة



العسقلانی الشافعی،أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (الوفاة: 852 )، تقریب التهذیب، ج 1 ص 757،رقم: 8750، دار النشر: دار الرشید - سوریا - 1406 - 1986، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمد عوامة دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.

أَسْمَاءَ بنتِ عُمَیْس:



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



أسماء بنت عمیس الخثعمیة صحابیة



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 743، رقم: 8531، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس.



أسماء بنت عمیس الخثعمیة من المهاجرات الأول



شمس الدین ذهبى مى‌گوید:



الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستةج1 ص 502، رقم: 6947،تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413هـ - 1992م.

روایت دوم:



طبرانى از اسماء بنت عمیس روایت مى‌کند:



حدثنا الْحُسَیْنُ بن إِسْحَاقَ التُّسْتَرِیُّ ثنا عُثْمَانُ بن أبی شَیْبَةَ وَحَدَّثَنَا عُبَیْدُ بن سنام (غَنَّامٍ) ثنا أبو بَکْرِ بن أبی شَیْبَةَ قَالا ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بن مُوسَى عن فُضَیْلِ بن مَرْزُوقٍ عن إبراهیم بن الْحَسَنِ عن فَاطِمَةَ بنتِ حُسَیْنٍ، عن أَسْمَاءَ بنتِ عُمَیْسٍ قالت کان رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم یُوحَى إلیه وَرَأْسُهُ فی حِجْرِ عَلِیٍّ فلم یُصَلِّ الْعَصْرَ حتى غَرَبَتِ الشَّمْسُ فقال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم اللَّهُمَّ ان عَلِیًّا کان فی طَاعَتِکَ وَطَاعَةِ رَسُولِکَ فَارْدُدْ علیه الشمس قالت أَسْمَاءُ فَرَأَیْتُهَا غَرَبَتْ وَرَأَیْتُهَا طَلَعَتْ بعد ( بعدما ) ما ( غربت واللفظ ) غربت واللفظ لِحَدِیثِ عُثْمَانَ.



رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سر بر دامن علی گذاشته و در حال دریافت وحی بود، علی در وضعیتی قرار داشت که نمی توانست نمازش را بخواند، این حالت به قدری ادامه یافت تا آنکه خورشید غروب کرد و لذا نماز عصر وی قضا شد، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که چنین دید اینگونه دعا کرد: خدایا، علی در راه فرمانبرداری از تو وپیامبرت بوده، خورشید را برای وی برگردان



اسماء می‌گوید: خودم دیدم که آفتاب غروب کرده بود، ودیدم که پس از غروب بار دیگر طلوع کرد.



الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم ( الوفاة: 360 )، المعجم الکبیر، ج 24 ص 151، رقم 390، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة،تحقیق: حمدی بن عبدالمجید.



طحاوى نیز همین روایت را در شرح مشکل الآثار نقل کرده است:



حدثنا أبو أُمَیَّةَ قال حدثنا عُبَیْدُ اللهِ بن مُوسَى الْعَبْسِیُّ قال حدثنا الْفُضَیْلُ بن مَرْزُوقٍ عن إبْرَاهِیمَ بن الْحَسَنِ عن فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَیْنِ عن أَسْمَاءَ ابْنَةِ عُمَیْسٍ قالت کان رسول اللهِ یُوحَى إلَیْهِ وَرَأْسُهُ فی حِجْرِ عَلِیٍّ فلم یُصَلِّ الْعَصْرَ حتى غَرَبَتْ الشَّمْسُ فقال رسول اللهِ صَلَّیْت یا عَلِیُّ قال لاَ فقال رسول الله اللَّهُمَّ إنَّهُ کان فی طَاعَتِک وَطَاعَةِ رَسُولِک فَارْدُدْ علیه الشَّمْسَ قالت أَسْمَاءُ فَرَأَیْتهَا غَرَبَتْ ثُمَّ رَأَیْتهَا طَلَعَتْ بَعْدَمَا غَرَبَتْ



رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سر بر دامن علی گذاشته و در حال دریافت وحی بود، علی نمازش عصر را نخوانده بود و خورشید غروب کرد، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتی که به حال خویش بازگشت پرسید: آیا نماز خوانده‌ای؟ در پاسخ گفت: نه، رسول خدا اینگونه دعا کرد: خدایا، علی در راه فرمانبرداری از تو وپیامبرت بوده، خورشید را برای وی برگردان اسماء می‌گوید: خودم دیدم که آفتاب غروب کرده بود، ودیدم که پس از غروب بار دیگر طلوع کرد.



الطحاوی، أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفای321هـ)، شرح مشکل الآثار، ج3، ص 92، رقم: 92، تحقیق شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1408هـ - 1987م.



ابن حبان در باره سند این حدیث و حدیث دیگرى در باره رد الشمس مى‌گوید:



«هذان الحدیثان ثابتان ورواتهما ثقات»



این دو حدیث ثابت و روات آنها مورد اعتماد هستند.



التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفای354 هـ)، الثقات، ج 1 ص 215، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولى، 1395هـ – 1975م.

بررسی سند روایت:

الْحُسَیْنُ بن إِسْحَاقَ التُّسْتَرِیُّ



شمس الدین ذهبى مى‌گوید:



الحسین بن إسحاق التستری الدمشقی.محدث رحّال ثقة.



حسین بن اسحاق، محدثی که بسیار سفر می‌کرد و مورد اعتماد است.



الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 21 ص 157، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م

عُثْمَانُ بن أبی شَیْبَةَ



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



عثمان بن محمد بن إبراهیم بن عثمان العبسی أبو الحسن بن أبی شیبة الکوفی ثقة حافظ شهیر.



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1 ص 386، رقم: 4513، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس.

عُبَیْدُ اللَّهِ بن مُوسَى



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



عبید الله بن موسى بن باذام العبسی الکوفی أبو محمد ثقة.



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1 ص 375، رقم: 4345، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس.

فُضَیْلِ بن مَرْزُوقٍ



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



فضیل بن مرزوق الأغر بالمعجمة والراء الرقاشی الکوفی أبو عبد الرحمن صدوق



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1 ص 448، رقم 5437، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 – 1986



فضیل بن مرزوق الکوفی... ثقة.



شمس الدین ذهبى مى‌گوید:



الکاشف ج 2 ص 448، رقم: 4492

إبراهیم بن الْحَسَنِ



ابن حبان مى‌گوید:



إبراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن أبی طالب أخو عبد الله بن حسن من أهل المدینة یروى عن أبیه وفاطمة بنت الحسین



التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد المستدرک أبو حاتم (متوفای354 هـ)، الثقات، ج 6 ص 3، رقم: 6467، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولى، 1395هـ – 1975م؛

فَاطِمَةَ بنتِ حُسَیْنٍ



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



فاطمة بنت الحسین بن علی بن أبی طالب الهاشمیة المدنیة زوج الحسن بن الحسن بن علی ثقة.



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1 ص 751، رقم: 8652، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس.

أَسْمَاءَ بنتِ عُمَیْسٍ



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



أسماء بنت عمیس الخثعمیة صحابیة



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1 ص 743،رقم 8531، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس.

روایت سوم:



طبرانى نقل مى‌کند:



حدثنا جَعْفَرُ بن أَحْمَدَ بن سِنَانٍ الْوَاسِطِیُّ ثنا على بن الْمُنْذِرِ ثنا محمد بن فُضَیْلٍ ثنا فُضَیْلُ بن مَرْزُوقٍ عن إبراهیم بن الْحَسَنِ عن فَاطِمَةَ بنتِ عَلِیٍّ عن أَسْمَاءَ بنتِ عُمَیْسٍ قالت کان رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم إذا نَزَلَ علیه الْوَحْیُ کَادَ یُغْشَى علیه فَأُنْزِلَ علیه یَوْمًا وهو فی حِجْرِ عَلِیٍّ فقال له رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم صَلَّیْتَ الْعَصْرَ یا عَلِیُّ قال لا یا رَسُولَ اللَّهِ فَدَعَا اللَّهَ فَرَدَّ علیه الشَّمْسَ حتى صلى الْعَصْرَ قالت فَرَأَیْتُ الشَّمْسَ طَلَعَتْ بعد ما غَابَتْ حین رُدَّتْ حتى صلى الْعَصْرَ.



رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هرگاه وحی بر وی نازل می شد بیهوش می شد، روزی در حالی که سرش بر دامن علی قرار داشت وحی نازل شد، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتی که به حال خویش بازگشت پرسید: ای علی آیا نماز خوانده ای؟ در پاسخ گفت: نه، ای رسول خدا، آنحضرت از خدا تقاضا کرد تا خورشید باز گردد و او نماز عصرش را بخواند. اسماء می‌گوید: دیدم که خورشید با اآنکه غروب کرده بود دوباره طلوع کرد تا علی نماز بخواند.



لطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم( الوفاة: 360 )، المعجم الکبیر ج 24 ص 152، رقم: 391دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی

بررسی سند حدیث

جَعْفَرُ بن أَحْمَدَ بن سِنَانٍ الْوَاسِطِیُّ



شمس الدین ذهبى مى‌گوید:



جعفر بن أحمد بن سنان بن أسد الحافظ الثقة بن الحافظ أبی جعفر القطان الواسطی



الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تذکرة الحفاظ، ج 2 ص 752، رقم: 754، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى



سیوطى مى‌گوید:



جعفر بن أحمد بن سنان بن زید الحافظ الثقة ابن الحافظ أبی جعفر القطان الواسطی



طبقات الحفاظ ج 1 ص 319، رقم: 725، السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، طبقات الحفاظ، ج 1، ص 497، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ.

على بن الْمُنْذِرِ



ابن حبان مى‌گوید:



علی بن المنذر الطریقی بفتح المهملة وکسر الراء بعدها تحتانیة ساکنة ثم قاف الکوفی صدوق



التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد المستدرک أبو حاتم (متوفای354 هـ)، الثقات، ج 2، ص336، رقم: 14260 تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولى، 1395هـ – 1975م؛



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



علی بن المنذر الطریقی ثقة صدوق قاله ابن نمیر



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1 ص 405، ص رقم: 4803، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس



أبو حفص الواعظ، عمر بن أحمد (الوفاة: 385 )، تاریخ أسماء الثقات، تاریخ أسماء الثقات ج 1 ص 142،رقم: 772، دار النشر: الدار السلفیة - الکویت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، تحقیق: صبحی السامرائی.



شمس الدین ذهبى مى‌گوید:



علی بن المنذر الطریقی عن ابن عیینة والولید بن مسلم وعنه الترمذی والنسائی وابن ماجة وابن صاعد وابن أبی حاتم قال النسائی: شیعیّ محض ثقة.



الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج 2 ص 48.رقم: 3970، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.

محمد بن فُضَیْلٍ



شمس الدین ذهبى مى‌گوید:



محمد بن فضیل بن غزوان بفتح المعجمة وسکون الزای الضبی مولاهم أبو عبد الرحمن الکوفی صدوق عارف



الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج 2 ص 502، رقم: 6227، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.

فُضَیْلُ بن مَرْزُوقٍ



ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:



فضیل بن مرزوق الأغر بالمعجمة والراء الرقاشی الکوفی أبو عبد الرحمن صدوق



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1 ص 448، رقم 5437، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 – 1986

إبراهیم بن الْحَسَنِ



ابوحاتم بن حبان مى‌گوید:



إبراهیم بن حسن بن حسن بن على بن أبى طالب أخو عبد الله الهاشمی من سادات أهل المدینة وجلة أهل البیت مات بالمدینة.



التمیمی البستی،محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم،(الوفاة: 354 )، مشاهیر علماء الأمصار ج 1 ص 127، رقم: ‌995، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - - 1959، تحقیق: م. فلایشهمر

 فَاطِمَةَ بنتِ عَلِیٍّ



ابن حجر عسقلانى:



فاطمة بنت علی بن أبی طالب ثقة من الرابعة



العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1 ص 751، رقم: 8654، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406.

روایت چهارم:



ثعلبى نیز نقل مى‌کند:



أخبرنا أحمد بن عبد اللّه ابن حامد الاصفهانى باسناده عن عروة بن عبد اللّه، قال: دخلت على فاطمة بنت على علیه السلام... ثم حدثتنى أن أسماء بنت عمیس الخثعمیة حدثتها أن على بن أبى طالب علیه السلام کان مع نبى اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم و قد أوحى اللّه الیه فجلله بثوبه و لم یزل کذلک حتى أدبرت الشمس- تقول غابت أو أرادت أن تغیب- ثم إن نبى اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم سرى عنه، فقال: صلیت یا على قال: لا، فقال النبى صلى اللّه علیه و آله و سلم: اللهم اردد علیه الشمس فرجعت حتى بلغت نصف المسجد.



على علیه السّلام همراه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بود، وحی بر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نازل شد، شدّت وحى به اندازه‏اى بود که حضرت امیر علیه السّلام آن حضرت را با جامه‏اش پوشانید و به همین حال بود تا خورشید غروب کرد- یا نزدیک به غروب کردن بود- پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله به حال عادى برگشت و از على علیه السّلام پرسید: آیا نماز گزارده‏اى؟



على علیه السّلام گفت: خیر! رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله دعا کرد: بار پروردگارا! خورشید را براى على بازگردان، خورشید بازگشت تا حدّى که تابش آن، نیمى از مسجد را فرا گرفت! ‏



الثعلبى فى قصص الأنبیاء ص 340

روایت پنجم:



وأخرج ابن مردویه عن أبی هریرة قال نام رسول الله صلى الله علیه وسلم ورأسه فی حجر علی ولم یکن صلى العصر حتى غربت الشمس فلما قام النبی صلى الله علیه وسلم دعا له فردت علیه الشمس حتى صلى ثم غابت ثانیة



رسول خدا خواب بود و سرش بر دامن علی و او نماز عصرش را نخوانده بود که خورشید غروب کرد، وقتی که رسول الله بیدار شد دعا کرد تا خورشید باز گردد، خورشید بازگشت و علی نماز خواند سپس غروب کرد.



لسیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، الخصائص الکبری، ج 2 ص 137،ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - 1405هـ - 1985م.



علی محمد فتح الدین الحنفی، فلک النجاة فی الإمامة والصلاة (وفات: 1371)ص 193، چاپ: 1418 - 1997 م، ناشر: مؤسسة دار الاسلام



أخرج أبو نعیم من وجه آخر عن أبی هریرة قال کان الحسن عند النبی صلى الله علیه وسلم فی لیلة ظلماء وکان یحبه حبا شدیدا فقال اذهب إلى أمی فقلت أذهب معه یا رسول الله قال لا فجاءت برقة من السماء فمشی فی ضوئها حتى بلغ إلى أمه.



ابوهریره می گوید: حسن بن علی در شبی تاریک محضر جدش رسول خدا بود، آن حضرت حسن را خیلی دوست می داشت، گفت: می خواهم نزد مادرم بروم، عرض کردم: من همراه وی می روم، فرمود: نه، لازم نیست، نوری از آسمان آمد و حسن در پناه آن نور رفت تا به خانه رسید.



السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، الخصائص الکبری، ج 2 ص 137،ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - 1405هـ - 1985م.

گفتار سوم: شهادت علمای اهل سنت به صحت حدیث رد الشمس



بدر الدین العینى در باره حدیث ردالشمس مى‌نویسد:



وذکره الطحاوی فی مشکل الآثار، قال: وکان أحمد بن صالح یقول: لا ینبغی لمن سبیله العلم أن یتخلف عن حفظ حدیث أسماء لأنه من أجل علامات النبوة. وقال: وهو حدیث متصل، ورواته ثقات وإعلال ابن الجوزی هذا الحدیث لا یلتفت إلیه.



احمد بن صالح گفته است که: برای رهروان علم، سزاوار نیست که حدیث اسماء بنت عمیس را حفظ نکنند؛ زیرا این حدیث از بزرگترین نشانه‌های نبوت است.



و نیز گفته است: حدیث ردالشمس با سند متصل نقل شده و راویان آن مورد اعتماد هستند و تضعیف ابن جوزی نسبت به این حدیث قابل توجه نیست.



العینی، بدر الدین أبو محمد محمود بن أحمد الغیتابى الحنفى (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج15، ص 43، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.



قاضى عیاض نیز همین مطلب را از احمد بن صالح نقل کرده است:



القاضی عیاض، أبو الفضل عیاض بن موسى بن عیاض الیحصبی السبتی( الوفاة: 544 )، کتاب الشفا، ج 1 ص 215.



انصارى در باره حدیث ردالشمس مى‌نویسد:



إنّه حدیث ثابت، فلو لم یکن رجوع الشمس نافعاً، وأنّه لا یتجدّد الوقت، لما ردّها علیه.



حدیث ردالشمس ثابت است اگر باز گشت خورشید فائده ای نمی داشت و زمان عوض نمی شد هر گز خورشید را باز نمی گرداند.



الأنصاری الأندلسی،أبو عبد الله شمس الدین محمّد بن أحمد (متوفای 671هـ) التذکرة بأحوال الموتى وأمور الآخرة، ص14.



قاضى عیاض در باره دوحدیث ردالشمس به نقل از طحاوى مى‌گوید:



وهذان الحدیثان ثابتان ورواتهما ثقات



این دو حدیث به اثبات رسیده، وراویان آن افراد مورد اعتمادی می باشند.



القاضی عیاض، أبو الفضل عیاض بن موسى بن عیاض الیحصبی السبتی( الوفاة: 544 )، الشفا بتعریف حقوق المصطفى،ج1 ص215 ثحقیق: العلامة أحمد بن محمد بن محمد الشمنى.



مناوى در باره حدیث ردالشمس مى‌گوید:



وأخطأ ابن الجوزی فی إیراده فی الموضوع



ابن جوزی در این که حدیث ردالشمس را درموضوعات قرار داده اشتباه نموده است.



المناوی، محمد عبد الرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفای 1031هـ)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 5 ص 440، ناشر: المکتبة التجاریة الکبرى - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ.



هیثمى حدیث رد الشمس را به عنوان ( کرامةً باهرةً لأمیر المؤمنین ) ذکر نموده است و در باره حدیث مى‌نویسد:



وحدیث ردّها صحّحه الطحاوی والقاضی فی ( الشفاء) وحسّنه شیخ الإسلام أبو زرعة وتبعه غیره، وردّوا على جمع قالوا إنّه موضوع.



حدیث ردالشمس را طحاوی وقاضی صحیح دانسته وابوزرعه آن را حسن نامیده و سخن کسانی که آن را موضوع دانسته اند رد کرده اند.



الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ)، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج2، ص 376، رقم: 376، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م



حضرمى شافعى در باره سند حدیث رد الشمس مى‌نویسد:



وخرج الطحاوی فی مشکل الحدیث بإسنادین صحیحین...



حدیث ردالشمس را طحاوی در مشکل آثار با دو سند صحیح نقل نموده است.



الحضرمی الشافعی، محمد بن عمر بحرق (الوفاة: 930هـ) حدائق الأنوار ومطالع الأسرار فی سیرة النبی المختار، ج 1 ص 140،دار النشر: دار الحاوی - بیروت - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمد غسان نصوح عزقول



سیوطى در تصحیح حدیث ردالشمس میگوید:



أخرج ابن مندة وابن شاهین والطبرانی بأسانید بعضها على شرط الصحیح عن أسماء بنت عمیس قالت کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یوحى إلیه فی حجر علی فلم یصل العصر حتى غربت الشمس...



ابن منده، ابن شاهین و طبرانی با سند‌هایی که برخی از آن‌ها شرط صحیح بخاری را دارا هستند،‌ از اسماء بنت عمیس نقل کرده‌اند که به رسول خدا (ص) وحی شد؛ ‌در حالی که سر مبارک آن حضرت در دامان علی (ع) بود و...



الخصائص الکبرى ج 2 ص 137، اسم المؤلف: أبو الفضل جلال الدین عبد الرحمن أبی بکر السیوطی الوفاة: 911هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1405هـ - 1985م.



ابن حجر الهیثمى، ردالشمس را به عنوان کرامتى آشکار براى امام على تلقى نموده و در باره آن مى‌نویسد:



ومن کراماته الباهرة أن الشمس ردت علی لما کان رأس النبی صلى الله علیه وسلم فی حجره والوحی ینزل علیه وعلی لم یصل العصر فما سری عنه صلى الله علیه وسلم إلا وقد



غربت الشمس فقال النبی صلى الله علیه وسلم ( اللهم إنه کان فی طاعتک وطاعة رسولک فاردد علیه الشمس ) فطلعت بعدما غربت



وحدیث ردها صححه الطحاوی والقاضی فی الشفاء وحسنه شیخ الإسلام أبو زرعة وتبعه غیره وردوا على جمع قالوا إنه موضوع وزعم فوات الوقت بغروبها فلا فائدة لردها فی محل المنع بل نقول کما أنئ ردها خصوصیة کذلک إدراک العصر الآن أداء خصوصیة وکرامة على أن فی فی ذلک أعنی أن الشمس إذا غربت ثم عادت هل یعود الوقت بعودها ترددا حکیته مع بیان المتجه منه فی شرح العباب فی أوائل کتاب الصلاة



قال سبط ابن الجوزی وفی الباب حکایة عجیبة حدثنی بها جماعة من مشایخنا بالعراق أنهم شاهدوا أبا منصور المظفر بن أردشیر القباوی الواعظ ذکر بعد العصر هذا الحدیث ونمقه بألفاظه وذکر فضائل أهل البیت فغطت



سحابة الشمس حتى ظن الناس أنها قد غابت فقام على المنبر وأومأ إلى الشمس وأنشد



لا تغربى یا شمس حتّى ینتهى  مدحى لآل المصطفى و لنجله‏



و اثنى عنانک ان اردت ثنائهم  انسیت اذ کان الوقوف لاجله‏



ان کان للمولى وقوفک فلیکن  هذا الوقوف لخیله و لرجله



از کرامات آشکار حضرت على علیه السّلام است که خورشید بخاطر او در عین حالى که غروب نموده بود، طلوع کرد. و این بدان جهت بود که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در هنگام نزول وحى، سرش را در دامان على علیه السّلام گذاشت و سر از دامانش بر نداشت تا خورشید غروب کرد، على علیه السّلام در چنین حالى از انجام نماز عصر باز ماند. هنگام غروب آفتاب پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله ازحالت وحى به حالت عادى بازگشت، معلوم شد در این مدت، علی نتوانسته نماز عصر را بجاى آورد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله که از چگونگى حال على اطلاع یافت دست به دعا برداشت و عرض کرد: پروردگارا! على در این مدت به فرمان بردارى از تو و پیغمبر پرداخته است، اینک خورشید را بازگردان، تا نمازش را بجاى آورد. دعاى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به اجابت رسید و خورشید با آنکه غروب کرده بود، طلوع کرد.



«ابن حجر» اظهار مى‏دارد که حدیث ردّ الشمس از جمله احادیثى است که «طحاوى» سند آن را صحیح دانسته و «قاضى» هم در «الشفاء» سند آن را صحیح شمرده است و «شیخ الاسلام ابوزرعه» سند آنرا حسن دانسته و دیگران هم در این رابطه از و ى پیروى کرده‏اند.- تا آنجا که مى‏گوید: «سبط ابن جوزى» اظهار داشته است که در باب ردّ الشمس، حکایت بى‏سابقه‏اى است که گروهى از مشایخ عراقى ما آنرا براى ما نقل کرده‏اند و گفته‏اند: ما خود گواه بودیم که «ابومنصور مظفر بن اردشیر قباوى و اعظ» پس از نماز عصر به منبر رفت و حدیث ردّ الشمس را عنوان گفتار خود قرار داد و آن را با الفاظ دلنشین آرایش داد و در ضمن آن، به ذکر فضائل اهل بیت پرداخت. در این حال، ابر تاریکى چهره خورشید را پوشانید، بطوریکه مردم پاى منبر اوگمان کردند خورشید غروب کرد. در این هنگام که «ابومنصور» روى منبر بود، از جاى برخاست و اشاره به خورشید کرد و ابیات زیر را سرود:



لا تغربى یا شمس حتّى ینتهى  مدحى لآل المصطفى و لنجله‏



و اثنى عنانک ان اردت ثنائهم  انسیت اذ کان الوقوف لاجله‏



ان کان للمولى وقوفک فلیکن  هذا الوقوف لخیله و لرجله‏



«اى خورشید تا ثناگسترى من براى خاندان مصطفى و اولاد پاکیزه گوهر او به پایان نرسیده است، غروب مکن! و عنان حرکت‏ را در اختیار بگیر و اگر تو هم مانند من به ثنا گسترى آنان مى‏پردازى، فراموش مکن که باید به خاطر آنها هم توقف کنى و راه غروب کردن را پیش نگیرى. و اگر توقف کردن تو به خاطر مولا بوده است، باید به خاطر وابستگان او هم، توقف بنمائى!».

شاهدانى که از جریان باخبر بودند اظهار داشتند که طولى نکشید، ابر برطرف شد و چهره خورشید نمایان گشت !

الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ص 376، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م



رد الشمس معجزه اى الهى است که با در خواست رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم تحقق پیدا کرده است، و مواردى از این قبیل که با عنوان معجزه مطرح مى‌شود با قوانین طبیعى قابل محاسبه و مقایسه نیست، بلکه فقط از جنبه عقلى در باره آن داورى مى‌شود که آیا با معیارهاى عقل بشرى سازگارى دارد یا خیر؟ در نگاه اول عقل بشر هر اتفاقى را که در تضاد با قوانى حاکم بر طبیعت باشد رد مى‌کند، و لى در نهایت همین عقل پس از دریافت استثناهایى به نام معجزه که به فرمان خالق و آفریننده همان قوانین حاکم است مى‌پذیرد که معجزه یعنى کارى که بر خلاف عادت و مافوق قوانین حاکم است و محال عقلى ندارد و لذا همان گونه که واقعه انشقاق القمر و مسئله‌ى معراج پیامبر صلى الله علیه و آله مشکل در نظم جهان و سیارات به و جود نیا و رده است همینطور و اقعه ردالشمس براى على علیه السلام‌ برخلاف نظم حاکم نبوده و تغییر در نظام هستى پدید نمى آرود، و به عنوان معجزه‌اى الهى مانند دیگر معجزات غیر قابل انکار خواهد بود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد