این نوشته بر اساس نقل اهل سنت است.
در حالیکه از دنیا میرفت، به حضرت فاطمه زهراء (س) نگاه کرد و اشک از چشمان پیامبر سرازیر شد و فرمود:
و إنی لما رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی، کأنی بها و قد دخل الذل بیتها و انتهکت حرمتها و غصبت حقها و منعت إرثها و کسر جنبها و أسقطت جنینها و هی تنادی: یا محمداه! فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث، فتکون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونة مکروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. فأقول عند ذلک: أللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و أذل من أذلها و خلد فی نارک من ضرب جنبها حتى ألقت ولدها، فتقول الملائکة عند ذلک: آمین.
وقتی چشمم به زهراء افتاد، به یادم افتاد مصائبی که بعد از من بر سر زهراء خواهد آمد. گویا میبینم که ذلت وارد خانه او شده، احترام او را هتک کردند، حق او را غصب کردند، ارث او را جلوگیری کردند، پهلوی دخترم را شکستهاند، جنین او را سقط کردهاند، دخترم را میبینیم که فریاد می زند :یا محمدا !!! ولی کسی او را جواب نمیدهد، هر چه ناله میکند و فریادرسی میخواهد، کسی به فریادش نمیرسد. دخترم زهراء، اول کسی است که از اهل بیت من پیش من خواهد آمد. زهراء پیش من خواهد آمد، در حالیکه محزون و غمناک و حقش غصب شده و او را به شهادت رساندهاند.
فقال: یا حبیبتی! أما علمت أن الله عز وجل اطلع إلى الأرض اطلاعه فاختار منها أباک فبعثه برسالته؛ ثم اطلع إلى الأرض اطلاعته فاختار منها بعلک؛ و أوحى إلى أن أنکحک إیاه یا فاطمة و ... أنا خاتم النبیین وأکرم النبیین على الله و أحب المخلوقین إلى الله عز و جل و أنا أبوک و وصیی خیر الأوصیاء و أحبهم إلى الله و هو بعلک.
ای حبیبه من! آیا نمیدانی که خداوند بر سراسر گیتی نظر افکند و از میان تمام خلائق پدرت را برگزید و او را برای رسالت انتخاب کرد. سپس نگاه دیگری به خلائق انداخت و شوهر تو علی (علیه السلام) را انتخاب کرد. به من وحی کرد که تو را به عقد و ازدواج علی (علیه السلام) در بیاورم. من خاتم انبیاء و گرامیترین انبیاء و مخلوقین هستم نزد خدا و وصی من بهترین اوصیاء است و محبوبترین انسانها نزد خداست که همسر تو است.