نظر علمای اهل سنت در رابطه با عصمت
قسطلانی ، یکی از شارحین صحیح بخاری میگوید :
وقد استدل بعض الأئمة علی عصمتهم من الصغائر فی المسیر الی امتثال افعالهم واتباع آثارهم مطلقا و جمهور الفقهاء علی ذلک من اصحاب مالک والشافعی وأبی حنیفة من غیر التزام قرینة بل مطلقا عند بعضهم .[1]
صراحت دارد که تمام علمای ما از مالکیها ، شافعی ، حنفیها اتفاق نظر دارند که پیامبر اکرم و پیامبران از هر گونه لغزش کاملاً مصون هستند .
در جایی دیگر میگوید :
أنه معصوم من الذنوب کبیرها و صغیرها وعمدها وسهوها وکذالک الأنبیاء [2]
علامه زرقانی میگوید :
انه معصوم من الذنوب بعد النبوة وقبلها صغیرها وکبیرها ، عمدها وسهوها علی الأصح فی ظاهره وباطنه .
پیغمبر اکرم معصوم است از هر گونه گناه ؛ چه قبل از نبوت ، چه بعد از آن ، چه گناه عمدی ، چه سهوی ، چه در ظاهر و چه در باطن .
بعد نقل میکند :
وقال السبکی اجمعت الأمة علی عصمة الأنبیاء فی ما یتعلق بالتبلیغ و غیره من الکبائر والصغائر الخطة والمداومة علی الصغائر ففی صغائر لا تحط من رتبتهم خلاف .[3]
انبیاء از هر گونه لغزش معصوم هستند ؛ چه در مسائل تبلغی ، چه در غیر آن ، چه صغیره ، چه کبیره ، چه صغیرهای که قابل استمداد باشد یا نباشد .
در کتاب الشرح المیسر علی الفقهین در ص39 صراحت دارد که نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم از هر گونه گناه و لغزش در امان بوده و عصمت داشته است .
مقریزی در کتاب امتاع الأسماع همین مطلب را دارد . قاضی عیاض در کتاب الشفاء فی تعریف حقوق المصطفی ج2 ، ص193 چاپ دار الأرقم بیروت ، همین تعبیر را دارد .
آیاتی عدم عصمت از آن استنباط می کنند:
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا . لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا .
این آیات مستمسک افرادی قرار گرفته است که اعتقاد به عصمت پیامبر اسلام ندارند . خداوند در آیۀ دوم میفرماید :
گناهان گذشته و گناهان آیندۀ تو را میبخشیم .
این آیه تنها آیهای است که معتقدان به عدم عصمت حضرت ر سول به آن تمسک کردهاند .
اکثریت مفسرین بر این عقیده هستند که این آیه در قضیه صلح حدیبیه نازل شده است . بعضاً هم میگویند که در رابطه با فتح مکه است . قرآن میگوید :
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا . لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا .
ما در این جنگ ( حدیبیه یا فتح مکه ) فتح مبینی را باز کردیم ، تا این که بخشیده شود . (کلمۀ «لام » تعلیلی است ) یعنی غفران ما تقدم من الذنب و ما تأخر یک تناسبی دارد با فتح .
علامۀ طباطبائی رضوان الله تعالی علیه از مفسران گرانسنگ شیعه میفرمایند :
معنای واقعی ذنب گناه نیست ؛ بلکه آثار سوء است . و از کلمۀ « غفران » هم ما معمولاً معنای بخشش را استفاده میکنیم ؛ و حال آنکه معنای غفران پوشش است نه بخشش . و لذا در این جا قرآن میفرماید :
ای پیامبر ! ما فتح مبینی را نصیب تو کردیم ، تا بپوشانیم برای تو آنچه را که مقدم شده از آثار سوء و آنچه که تأخیر افتاده . خدای عالم نعمتش را با این بر شما تمام کرده است
در اینجا با توجه به این قضیۀ صلح حدیبیه یا فتح مکه ، مراد از این « ذنب » آثار سوئی است که در نزد قریش نسبت به نبی مکرم بوده است ؛ چه قبل از هجرت ، چه بعد از هجرت . پیغمبر اکرم ، قبل از هجرت تمام بساط عقیدتی قریش را بهم زد و با مبانی اعتقادی و بت پرستی آنها مبارزه کرد . و بعد از هجرت هم رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در عزوات متعدد شخصیتهای برجستۀ قریش را به خاک مزلت انداخت و لذا قریش نسبت به نبی مکرم ، کینۀ سخت در دل داشتند و آثار سؤئی از این عمل کرد نبی مکرم ؛ چه قبل از هجرت و چه بعد از هجرت ، در دل قریش بود ؛ همانگونه در رابطه با حضرت موسی علیه السلام هم که وقتی خدای عالم او را مأمور میکند برای هدایت بنی اسرائیل و غبطیان میگوید :
وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ .[4]
من نسبت به غطبیان احساس میکنم که ذنبی دارم .
ذنب گناه نیست . حضرت موسی آن غبطی را که در حال تعدی و تجاوز بود ، و نیز محدور الدم بود ، او را از ظلم دفع کرد و نه تنها گناهی نکرد ؛ بلکه به وظیفۀ بندگی و الهیاش عمل کرد . « وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ » یعنی آثار سوئی از این عملکرد من در اذهان بنی اسرائیل و غبطیان و فرعونیان است . « فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ » میترسم این غبطیان به خاطر این آثار سوء مرا بکشند . و لذا در سورۀ فتح هم خدای عالم میفرماید :
پیغمبر ! آثار سوئی که از عملکرد تو ؛ چه قبل از هجرت ، چه بعد از هجرت در نزد مشرکان قریش بود و از این کار شما قریش در دل کینه داشتند ، و تصمیم گرفته بودند مادامی که انتقام نگیرند از جا ننشینند ؛ ولی ما با این فتحی که نصیب تو کردیم ، شوکتی که برای تو در این فتح عنایت کردیم ، مشرکان قریش از هر گونه انتقامگیری ، مأیوس شدند و دیگر آن آثار سوئی که در نزد قریش نسبت به تو بود ، خدای عالم همه را پوشش داد .
لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ ؛ یعنی خدای عالم پوشش داد آنچه که قبل از هجرت و آنچه بعد از هجرت از آثار سوئی که در نزد قریش بود بود ، از تو پوشش داد .
این مطلب را علامه طباطبائی در ج 18 المیزان ، ص 254 آورده است . و همچنین در تفسیر نمونۀ عربی «الأمثل » ج16 ، ص 422 .
همین تعبیر را هم بزرگان اهل سنت دارند ؛ مثلا قرطبی در کتاب تفسیرش ، ج1 ، ص 349 وقتی مطرح میکند ، میگوید :
وقال جمهور من الفقهاء من أصحاب مالک وأبی حنیفة والشافعی : إنهم معصومون من الصغائر کلها کعصمتهم من الکبائر أجمعها ، لأنا أمرنا باتباعهم فی أفعالهم وآثارهم وسیرهم أمرا مطلقا من غیر التزام قرینة ، فلو جوزنا علیهم الصغائر لم یمکن الاقتداء بهم ، إذ لیس کل فعل من أفعالهم یتمیز مقصده من القربة والإباحة أو الحظر أو المعصیة ، ولا یصح أن یؤمر المرء بامتثال أمر لعله معصیة ، لا سیما على من یرى تقدیم الفعل على القول إذا تعارضا من الأصولیین .[5]
تمام فقهای مالکی ، حنفی و شافعی متفق القول هستند که انبیاء از هر گونه گناه ، چه از صغائیر و چه از غیر صغائر ، معصوم هستند ؛ چون خدای عالم به ما دستور داده است از اینها تبعیت کنیم ؛ هم در افعالشان و هم در گفتارشان و هم در سیره وبرخوردشان به صورت امر مطلق .
این نشان میدهد که کلمۀ « ذنب » در این جا به معنای گناه نیست ؛ بلکه مراد آثار سوئی است که کفار قریش نسبت به نبی مکرم داشتند .
اگر قرار باشد آیات اولیه سورۀ فتح را به آن شکل معنا کنیم خداوند گناهان گذشته و آیندۀ پیامبر را میبخشد ، یقیناً باید بگوییم که خداوند تبارک و تعالی تبعیض قائل شده و این ظلم است بر دیگر بندگان. به چه دلیل خدای تعالی پبامبری را مبعوث کند بعد به او اجازه بدهد که در آینده هر گناهی را که میخواهی انجام بده . کسی که کمترین آگاهی نسبت به مفاهیم دینی و مفاهیم مذهبی و قرآن داشته باشد ، چنین معنایی را نمیکند .
راستی پیامبری که طبق نظر مفسرین بنام اهل سنت بری از اشتباه و نسیان است چگونه در لحظات آخر عمر خود در بستر بیماری به اشتباه درخواست قلم و کاغذ(کتف)نمود و موجبات اعتراض صحابه رسول الله(ص) خصوصا عمربن الخطاب شد. عمر به درخواست پیامبر اعتراض و جملات توهین آمیز بر زبان جاری ساخت:ان هذا الرجل لیهجر این مرد هذیان می گوید...
[1] . المواهب اللدنیة ، ج9 ، ص4_ 8 .
[2] . همان ، ج7 ، ص327 .
[3] . همان .
[4] . الشعراء / 14 .
[5] . تفسیر القرطبی ، القرطبی ، ج 1 ، ص 308 .