آیا صحیح است که اصحاب عادل! به ام المومنین عایشه دشنام داده اند و الان شیعیان را تکفیر میکنید؟ آیا اقتدا به این اصحاب کالنجوم مشکلی دارد؟ آیا میتوان گفت این اصحاب اجتهاد کرده اند و اگر اجتهادشان صحیح است دو تا ثواب و اگر در اجتهاد خطا کرده اند یک ثواب دارند!!؟؟
گروهی از صحابه در ماجرای افک (طبق نظر اهل سنت):
عن عَائِشَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم خَطَبَ الناس فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى علیه وقال ما تُشِیرُونَ عَلَیَّ فی قَوْمٍ یَسُبُّونَ أَهْلِی ما عَلِمْتُ علیهم من سُوءٍ قَطُّ ...(١)عائشه از رسول خدا ’ روایت میکند که برای مردم سخنرانی نمودند ؛ پس ستایش و ثنای خداوند کرده و فرمودند : در مورد گروهی که خانواده من (عائشه در قضیه افک) را دشنام میدهند و من در گذشته از ایشان هیچ بدی ندیدهام ، چه نظری را به من پیشنهاد میکنید ؟...
ناسزای عثمان بن عفان به عائشه:
ثم أقیمت الصلاة فتقدم عثمان فصلى فلما کبر قامت امرأة من حجرتها فقالت أیها الناس اسمعوا قال ثم تکلمت فذکرت رسول الله صلى الله علیه وسلم وما بعثه الله به ثم قالت ترکتم أمر الله وخالفتم رسوله أو نحو هذا ثم صمتت فتکلمت أخرى مثل ذلک فإذا هی عائشة وحفصة قال فلما سلم عثمان أقبل على الناس فقال إن هاتان الفتانتان فتنتا الناس فی صلاتهم وإلا تنتهیان أو لاسبنکما ما حل لی السباب ...(٢)
نماز برپا شد و عثمان جلو رفته و تکبیر گفت ؛ در این هنگام زنی از حجره خویش ایستاده و گفت : ای مردم بشنوید و سپس در مورد رسول خدا ’ سخن گفته و گفت اوامر رسول خدا ’ را ترک کردید و با وی مخالفت کردید و... سپس سکوت کرد ؛ سپس دیگری ایستاده و همین سخنان را گفت ؛ و آن دو زن عائشه و حفصه بودند ؛ وقتی که عثمان سلام نماز را داد گفت : این دو زن فتنه گر مردم را در نماز به فتنه انداختند و اگر از این کار دست برندارند هر دشنامی که به ذهنم برسد به ایشان خواهم داد !!!
ناسزای حکیم بن جبلة به عائشه:
1- وکان حکیم بن جبلة فیمن غزا عثمان (رض) وکان یسب عائشة (رض)(٣)
حکیم بن جبله از کسانی بود که با عثمان جنگید و به عائشه دشنام میداد .
2- فغاداهم حکیم بن جبلة وهو یسب وبیده الرمح فقال له رجل من عبد القیس من هذا الذی تسبه قال عائشة قال: یا بن الخبیثة أ لأم المؤمنین تقول هذا؟(۴)
ترجمه حکیم بن جبله
ابن اثیر در مورد او میگوید :
قال ابن الأثیر: أدرک النبی صلى الله علیه وسلم ... وکان رجلا صالحا له دین مطاعا فی قومه وهو الذی بعثه عثمان على السند... .(۵)او رسول خدا ’ را درک کرده است ... شخص صالح ، دیندار و از روسای قوم خویش بود و او بود که عثمان او را والی بر سند کرد .
ابن حجر نیز در الاصابة او را از صحابه میداند :
الإصابة ج 2 ص 181
الأعلام لخیر الدین الزرکلی ج 2 ص 269 .
گذشت که در بخاری و مسلم و سنن ابی داود آمده است که او به عائشه دشنام داد و عائشه نیز متقابلا به او دشنام داد :
فَأَرْسَلْنَ زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ فَأَتَتْهُ فَأَغْلَظَتْ وَقَالَتْ إِنَّ نِسَاءَکَ یَنْشُدْنَکَ اللَّهَ الْعَدْلَ فی بِنْتِ بن أبی قُحَافَةَ فَرَفَعَتْ صَوْتَهَا حتى تَنَاوَلَتْ عَائِشَةَ وَهِیَ قَاعِدَةٌ فَسَبَّتْهَا(6)
او به نزد پیامبر ’ آمده و به درشتی سخن گفت ! و افزود که زنان تو از تو میخواهند که عدالت را بین زنان اجرا کنی ! و صدای خویش را بالا برد ! و سپس سخن خود را به سوی عائشه متوجه کرده در حالی که او نشسته بود ، به عائشه دشنام داد !
همین روایت را مسلم با کمی اختلاف در مضمون ذکر کرده است :
فَأَرْسَلَ أَزْوَاجُ النبی صلى الله علیه وسلم زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ زَوْجَ النبی صلى الله علیه ... فقالت یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَزْوَاجَکَ أَرْسَلْنَنِی إِلَیْکَ یَسْأَلْنَکَ الْعَدْلَ فی ابْنَةِ أبی قُحَافَةَ قالت ثُمَّ وَقَعَتْ بِی فَاسْتَطَالَتْ على(٧)
ناسزای صفیه همسر رسول خدا (ص) به عائشه :
أخبرنا محمد بن عمر أخبرنا محمد بن عبد الله بن جعفر عن بن أبی عون قال قالت عائشة کنت أستب أنا وصفیة فسببت أباها فسبت أبی وسمعه رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال یا صفیة تسبین أبا بکر یا صفیة تسبین أبا بکر(٨)
عائشه گفته است که من و صفیه به یکدیگر دشنام میدادیم ! من به پدر او دشنام دادم ؛ او نیز به پدر من دشنام داد ! رسول خدا (ص) سخن او را شنیده و فرمودند : ای صفیه ! به ابوبکر دشنام میدهی؟!
پی نوشت:
(١)صحیح البخاری ج 6 ص 2683 ش 6936
(٢)الجامع معمر بن راشد ج 11 ص 355 -مصنف عبد الرزاق ج 11 ص 356
(٣)مقتل الشهید عثمان ج1 ص228
(۴)الکامل فی التاریخ ج3 ص107.
(۵)أسد الغابة لابن الأثیر ج 2 ص 40 .
(۶)صحیح البخاری ج 2 ص 911 ش 2442 کتاب الهبة بَاب من أَهْدَى إلى صَاحِبِهِ وَتَحَرَّى بَعْضَ نِسَائِهِ دُونَ بَعْضٍ
(٧)صحیح مسلم ج 4 ص 1891 ش 2442 کتاب فضائل الصحابه باب فی فضل عائشه
(٨)الطبقات الکبرى ج 8 ص 80 ، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری الوفاة: 230 ، دار النشر : دار صادر - بیروت