افسانه سازی ، تغییر ، تحریف یا تضعیف فضائل اهل بیت علیه السلام در دوران بنی امیه
در رابطه با سد ابواب که در صحاح اهل سنت است ، و روایت قطعی است که پیامبر اکرم « سد الأبواب الا باب علی[1] » تمام درهای صحابه را که به مسجد گشوده میشد ، نبی مکرم بست ، جز در علی علیه السلام . و فرمود : قسم به خدا من نبودم که درهای شما را بستم و در علی را گشودم ، خدای عالم چنین کاری کرد .
قضیه سد ابواب الا باب علی ، حدیث و فضیلت بسیار بزرگی است .در صحیح بخاری و صحیح مسلم و دیگر صحاح حدیثی را جعل کردهاند که پیامبر فرمود :سدوا عنى کل خوخة فی هذا المسجد غیر خوخة أبى بکر باب . [2]تمام روزنهها را به مسجد ببندید غیر از در خانه ابوبکر .
جناب ابوبکری که در مدینه اصلاً منزلی نداشت . و روز رحلت نبی مکرم هم در مدینه نبود و در سنخ بود ، پس از آن که نبی مکرم از دنیا رفت ، تمام صحابه در مسجد جمع بودند ، ساعتها پس از رحلت نبی مکرم در مدینه حاضر شد . حتی در برخی از روایات هم دارد که در دروان خلافت هم از سنخ با شتر و یا با اسب میآمد ، نمازش را میخواند و برمیگشت .
همچنین روایتی که شیعه و سنی حتی مستشرقین نقل کردهاند ، که پیامبر فرمود :الحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنة .[3]حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشتند .
در برابر این وضع کردهاند که پیامبر فرمود :ابابکر و عمر ، سیدا کهول اهل الجنة .[4]ابوبکر و عمر دو آقای پیرمردان اهل بهشت هستند .
در مناظرهای که امام جواد علیه السلام با بعضی از علمای اهل سنت داشته است ، وقتی که یحیی بن أکثم مطرح کرد که : فرزند پیامبر ! در بارۀ این حدیث چه میگویید ؟ امام جواد فرمود :بهشت جای پیر مرد نیست ، تمام کسانی که وارد بهشت میشوند به صورت جوان 18 ساله و ... وارد بهشت میشوند .
یا در برابر حدیث :انی تارک فیکم الثقلین ، کتاب الله و عترتی اهل بیتی.حدیث :کتاب الله و سنتی را ساختهاند .
حدیث :النجوم امان لاهل الارض من الغرق واهل بیتى امان لامتی من الاختلاف فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس . [5]حدیث «اصحابی کالنجوم ، بأیهم اقتدیتم ، اهتدیتم » را ساختهاند .
در برابر حدیث :أنا مدینة العلم و علی بابها .[6]حدیث :أنامدینة العلم وأبوبکر اساسها وعمر حیطانها وعثمان سقفها وعلى بابها .[7]من شهر علمم ، ابوبکر پایههای آن ، عمر دیوارهای آن ، عثمان سقف آن و علی در آن است .
یا مثلاً بخاری در تاریخ کبیرش ، ج4 ، ص80 نقل کرده است که :أنا مدینة العلم وعلی بابها ومعاویه حلقتها .من شهر علمم ، علی در آن و معاویه حلقۀ آن در است .
یا با کمال بیحیایی در برابر حدیث منزلت که پیغمبر فرمود :أنت منی بمنزلة هارون من موسى .[8]
که در صحیحین آمده است ، حدیثی جعل کردهاند که نهایت بیشرمی و رذالت بنی امیه را ثابت میکند . که حریز میگوید پیامبر فرمود :أنت منی بمنزلة قارون من موسى .[9]یاعلی ! دشمنی تو با من ، همانند دشمنی قارون با موسی است . وقتی از او سؤال میکنند که این حدیث را از چه کسی شنیدهای ؟ در جواب میگوید : من دیدم که ولید بن عبد الملک آن را بر بالای منبر میخواند . سأله الراوى عمن ترویه قال سمعت الولید بن عبد الملک یقوله وهو على المنبر .
اینها نشانگر سعی و تلاش مذبوحانۀ دودمان بنی امیه است در برابر فضایل بیکران اهل بیت علیهم السلام . هر چه جلوی خورشید را ابر بپوشاند ، باز نور خورشید از پس ابر میتابد و جهان را روشن میکند و خورشید همیشه پشت ابر نمیماند .
در رابطه با حدیث « فاطمة بضعة منی ، من آذاها فقد آذانی » : این روایتی است که همه نقل کردهاند ؛ حتی بخاری و مسلم و ... .آقایان دیدهاند که نمیتوانند این حدیث و این فضیلت بس بزرگ را انکار کنند ،قضیهای را جعل کردهاند که پیامبر فرمود : « فاطمة بضعة منی ، من آذاها فقد آذانی » ولی این داستان به خاطر این بود که علی علیه السلام میخواست از دختر ابوجهل خواستگاری کند ، پیغمبر اکرم عصبانی شد و آمد در مسجد ، مسور بن مخرمه راوی حدیث میگوید من آن جا بودم در حالی که بالغ بودم که پیامبر فرمود :إِنَّ فَاطِمَةَ مِنِّی، وَأَنَا أَتَخَوَّفُ أَنْ تُفْتَنَ فِی دِینِهَا.فاطمه از من است و من میترسم در دینش لغزش پیدا کند .
و بعد پیامبر فرمود :بنی عبد الشمس که داماد من بودند ، احترام را داشتند ؛ من نمیخواهم حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کنم ؛ ولی دختر پیغمبر خدا و دختر دشمن خدا در یک خانه نباید جمع بشود .ثُمَّ ذَکَرَ صلى الله علیه وسلم صِهْرًا لَهُ مِنْ بَنِی عَبْدِ شَمْس، فَأَثْنَى عَلَیْهِ فِی مُصَاهَرَتِهِ إِیَّاهُ فقَالَ صلى الله علیه وسلم: حَدَّثَنِی فَصَدَقَنِی، وَوَعَدَنِی فَوَفَى لِی، وَإِنِّی لَسْتُ أُحَرِّمُ حَلاَلاً وَلاَ أُحِلُّ حَرَامًا، وَلَکِنْ وَاللَّهِ لا َ تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ أَبَدًا. [10]
إِنَّ بَنِی هِشَامِ بْنِ الْمُغِیرَةِ اسْتَأْذَنُوا فِی أَنْ یُنْکِحُوا ابْنَتَهُمْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَلاَ آذَنُ، ثُمَّ لاَ آذَنُ، ثُمَّ لاَ آذَنُ، إِلاَّ أَنْ یُرِیدَ ابْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنْ یُطَلِّقَ ابْنَتِی وَیَنْکِحَ ابْنَتَهُمْ، فَإِنَّمَا هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی، یُرِیبُنِی مَا أَرَابَهَا وَیُؤْذِینِی مَا آذَاهَا .[11]
علی علیه السلام اگر میخواهد دختر ابوجهل را بگیرد ، باید دختر من را طلاق بدهد . فاطمه پارۀ تن من است ، آنچه که موجب رنجش فاطمه بشود ، مرا میرنجاند .
آنها این روایات را نقل کردهاند که بتوانند با این جعلیات هم فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها را زیر سؤال ببرند و از این مهمتر اصلاٌ خود امیر المؤمنین را زیر سؤال ببرند و بگویند که اصلاً این حدیث در شأن امام علی علیه السلام وارد شده است . این در حقیقت تنقیصی است از امام علی علیه السلام .
پی نوشت:
[1] . عن زید بن أرقم قال کان لنفر من أصحاب رسول الله علیه وسلم أبواب شارعة فی المسجد قال فقالوا یوما سدوا هذه الأبواب الا باب على قال فتکلم فی ذلک الناس قال فقام رسول الله صلى الله علیه وسلم فحمد الله تعالى وأنثى علیه ثم قال أما بعد فانى أمرت بسد هذه الأبواب الا باب على وقال فیه قائلکم وانى والله ما سددت شیئا ولا فتحته ولکنی أمرت بشئ فاتبعته.( مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 4 - ص 369 و سنن الترمذی - الترمذی - ج 5 - ص 305 و المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 125 (حاکم بعد از نقل حدیث میگوید : هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه ) و مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 9 - ص 114 . ابن حجر عسقلانی بعد از نقل حدیث «خوخة أبی بکر » مینویسد :( تنبیه ) * جاء فی سد الأبواب التی حول المسجد أحادیث یخالف ظاهرها حدیث الباب منها حدیث سعد بن أبی وقاص قال أمرنا رسول الله صلى الله علیه وسلم ... أخرجه أحمد والنسائی وإسناده قوی وفی روایة للطبرانی فی الأوسط رجالها ثقات من الزیادة فقالوا یا رسول الله سددت أبوابنا ... وعن زید بن أرقم قال کان لنفر من الصحابة ... أخرجه أحمد والنسائی والحاکم ورجاله ثقات وعن ابن عباس قال أمر رسول الله ... وفی روایة وأمر بسد الأبواب غیر باب علی ... أخرجهما أحمد والنسائیورجالهما ثقات وعن جابر بن سمرة قال أمرنا رسول الله ... أخرجه الطبرانی وعن ابن عمر قال کنا نقول فی زمن رسول الله ... أخرجه أحمد وإسناده حسن واخرج النسائی من طریق العلاء بن ... ورجاله رجال الصحیح الا العلاء وقد وثقه یحیى بن معین وغیره وهذه الأحادیث یقوی بعضها بعضا وکل طریق منها صالح للاحتجاج فضلا عن مجموعها وقد اورد ابن الجوزی هذا الحدیث فی الموضوعات وأخرجه من حدیث سعد بن أبی وقاص وزید بن أرقم وابن عمر مقتصرا على بعض طرقه عنهم وأعله ببعض من تکلم فیه من رواته ولیس ذلک بقادح لما ذکرت من کثرة الطرق وأعله أیضا بأنه مخالف للأحادیث الصحیحة الثابتة فی باب أبی بکر وزعم أنه من وضع الرافضة قابلوا به الحدیث الصحیح فی باب أبی بکر انتهى وأخطأ فی ذلک خطأ شنیعا فإنه سلک فی ذلک رد الأحادیث الصحیحة بتوهمه المعارضة (فتح الباری - ابن حجر - ج 7 - ص 12 &ndash 13 )
[2] . صحیح البخاری - البخاری - ج 1 - ص 120 و صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 7 - ص 108 .
[3] . مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 3 - ص 3 و ج 3 - ص 62 و ج 3 - ص 64 و ج 3 - ص 82 و سنن ابن ماجة - محمد بن یزید القزوینی - ج 1 - ص 44 و سنن الترمذی - الترمذی - ج 5 - ص 321 و ج 5 - ص 326 و فضائل الصحابة - النسائی - ص 20 و ص 58 و شرح مسلم - النووی - ج 16 - ص 41 و مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 9 - ص 165 و و المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 167 و ... حاکم نیشابوری بعد از نقل حدیث مینویسد :
هذا حدیث قد صح من أوجه کثیرة وانا أتعجب انهما لم یخرجاه .
[4] . مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 1 - ص 80 و سنن ابن ماجة - محمد بن یزید القزوینی - ج 1 - ص 36 و سنن الترمذی - الترمذی - ج 5 - ص 272 و مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 9 - ص 53 و... .
[5] . هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه. المستدرک: 149/3.
[6] . المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 126 و مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 9 - ص 114 و المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 11 - ص 55 و الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 3 - ص 1102 و الفایق فی غریب الحدیث - جار الله الزمخشری - ج 2 - ص 16 و شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 7 - ص 219 و نظم درر السمطین - الزرندی الحنفی - ص 113 و الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 1 - ص 415 و کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 600 و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج 1 - ص 49 و دفع الارتیاب عن حدیث الباب - علی بن محمد العلوی - ص 3 و... .
[7] . تاریخ دمشق &ndash ابن عساکر &ndash ج20 ص9 و کشف الخفاء - العجلونی - ج 1 - ص 204 و فتح الملک العلى - أحمد بن الصدیق المغربی - ص 156 و لسان المیزان - ابن حجر - ج 1 - ص 423 و ... .
[8] . صحیح البخاری - البخاری - ج 4 - ص 208 و ج 5 - ص 129 و صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 7 - ص 120 و سنن ابن ماجة - محمد بن یزید القزوینی - ج 1 - ص 43 و ج 1 - ص 45 و سنن الترمذی - الترمذی - ج 5 - ص 302 و مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 1 - ص 170 و المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 2 - ص 337 و السنن الکبرى - البیهقی - ج 9 - ص 40 و ... .
[9] . تاریخ بغداد - الخطیب البغدادی - ج 8 - ص 262 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 12 - ص 349 و تهذیب الکمال - المزی - ج 5 - ص 577 و تهذیب التهذیب - ابن حجر - ج 2 - ص 209 و تاریخ الإسلام - الذهبی - ج 10 - ص 122 و ... .
[10] . صحیح البخاری: ج4 ص47، ح3110، کتاب فرض الخمس، ب5 باب مَا ذُکِرَ مِنْ دِرْعِ النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم . وانظر: صحیح مسلم: ج7 ص141، ح6203، کتاب فضائل الصحابة، ب 15، باب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِیِّ عَلَیْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ .
[11] . صحیح البخاری ج 6، ص 158، ح 5230، کتاب النکاح، ب 109 - باب ذَبِّ الرَّجُلِ عَنِ ابْنَتِهِ، فِی الْغَیْرَةِ وَالإِنْصَافِ و صحیح مسلم، ج 7، ص 141، ح 6201، کتاب فضائل الصحابة رضى الله تعالى عنهم، ب 15 -باب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِیِّ عَلَیْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ