نقد و بررسی وهابیت review on wahhabism

الاستعراض على الوهابیة / نقد و بررسی وهابیت / review on wahhabism

نقد و بررسی وهابیت review on wahhabism

الاستعراض على الوهابیة / نقد و بررسی وهابیت / review on wahhabism

مخالفت معاویه با نصاب زکات

صاحبان صحاح، (غیر از أبو داود) ـ با کم و زیادی که در روایات است ـ نوشته‏اند که قدر زکات فطرة در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم یک من بوده است که از خرما یا جو یا کشمش، و در بعض روایات، کشک، داده می‏شد و چون معاویه به حکومت رسید نظر خود را چنین بیان کرد: «من چنین تشخیص می‏دهم که نیم من از گندم شام معادل یک من از خرما می‏باشد» و مردم نیز از او پیروی کردند. امّا أبو سعید گفت که من تا زنده‏ام همان را می‏پردازم که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‏پرداختم.


«أبو سعید: کنّا نعطیها فی زمان النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏سلم صاعا من طعام أو صاعا من تمر أو صاعا من شعیر أو صاعا من زبیب، فلمّا جاء معاویة وجاءت السمراء قال: اری مدّا من هذا یعدل مدّین». وفی بعض: «... فاخذ الناس بذلک». وفی بعض: «قال أبو سعید: فامّا أنا فلا ازال اخرجه کما کنت اخرجه ابدا ما عشت».(صحیح بخاری، ج 2، ص 161، کتاب الزکاة، باب فرض صدقة الفطر، باب صاع من زبیب وباب قبل از آن.صحیح مسلم، ج 2، ص 79 ـ 677، کتاب الزکاة، باب 4، ح 14 و 15 و 18 و 19.سنن ابن ماجه، ج 1، ص 584 و 585، کتاب الزکاة، باب 21، ح 1825 و 1829سنن ترمذی، ج 3، ص 59 و 61، کتاب الزکاة، باب 35، ح 673 و 675.سنن نسائی، ج 5، ص 47 و 48 و 53 و 54، کتاب الزکاة، بابهی 30 و 31 و 38 و 42، ح 2496 و 2497 و 2509 و 2513.)


البته در بسیاری از روایات نامی‏از معاویه نیامده است بلکه فقط نقل شده که مردم از آن دستور عدول کرده و نیم من گندم به جی یک من از آنچه گذشت می‏پرداختند. اینان خواستند با حذف نام معاویه او را تطهیر کنند ولی ندانسته همه مسلمانان را خراب کردند. این دسته روایات از ابن عمر نقل شده است.

در میان فقهی اربعه اهل سنّت تنها أبو حنیفه است که در مورد گندم، نصف صاع را کافی می‏داند و بقیّه یک صاع را برای گندم هم می‏گویند. الفقه علی المذاهب الأربعة.

امّا استدلال معاویه که می‏گوید یک چارک گندم برابر نیم من از غیر گندم است، جز قیاس ـ آنهم در مقابل نص صریح ـ چیزی نیست. آنهم قیاسی که در هر زمان تغییر می‏پذیرد.
 
مثلاً امروزه که خرما گران‏تر است باید بگوئیم مثلاً یک کیلو خرما برابر دو کیلو گندم است و در هر عصری به عنوان قیمت گذاری زکات فطره را محاسبه کنیم و چنین نیست که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قیمت اجناسی که به عنوان زکات پرداخت می‏شد کاملاً مساوی بوده است. البته ما از أبو حنیفه که مذهب او قیاس بود غیر از این انتظار نداریم! و معاویه نیز از این آراء شخصی در مقابل صریح دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داشت .

لعن صحابه باعث کفر است اما لعن علی علیه السلام خیر

برادران اهل سنت! ،چرا وقتی معاویه دستور ناسزا گویی به علی(ع) را می دهد حکم شرک برای او صادر نمی کنید؟!!یکی از اساسی‌ترین بحثی که در رابطه با شیعه دارند و حکم به کفر می‌کنند و شرک شیعه را صادر و قتل شیعه را لازم می‌دانند، این است که می‌گویند:شیعیان به صحابه ناسزا می‌گویند.


از اینها سوال می‌کنیم:

  ادامه مطلب ...

شهادت عمار ماهیت معاویه را روشن میکند

یکی از کسانی که در جنگ صفّین و در رکاب امیر المؤمنین علیه‏السلام به شهادت رسید عمّار بن یاسر بود.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره عمار فرمود:
تقتله الفئة الباغیة، عمار یدعوهم إلى الله و یدعونه إلى النار.
عمار را گروه ستمگر می‌کشند. عمار آنها را به بهشت دعوت می‌کند و آنها عمار را به سوی آتش.
(صحیح البخاری، ج3، ص207 کتاب الجهاد باب مسح الغبار عن الناس فی السبیل ـ صحیح مسلم، ج8، ص186 ـ عمدة القاری للعینی، ج14، ص109 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج7، ص298)

عمار کسی است که رسول الله (ص) در موردش فرمود:ملی‏ء عمّار ایمانا إلی مشاشه.یعنی: ایمان همه وجود عمّار را در بر گرفته است.(سنن ابن ماجه، همان، ح 147.سنن نسائی، ج 8، ص 115، کتاب الایمان وشرایعه، باب 17، ح 5017.)

پیامبر اکرم(ص) فرمودند : قاتل عمّار در میان آتش جهنّم است.إنّ عمار قاتله وسالبه فی النار(المستدرک ، ج 3 ص 387 ، ثمّ قال : صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه وهکذا صحّحه الذهبی فی هامشه . .)

این روایت به قدرى محکم و غیر قابل انکار بود که پس از شهادت عمّار عدّه‏اى از دوستان معاویه ؛ مانند عمرو بن عاص ، در حقّانیّت معاویه گرفتار تردید شده واز جنگ دست کشیدند و جمعى زیادى هم به پیروى از عمرو بن عاص از صحنه جنگ با على ( ع ) کنار رفتند ؛

إنّ عمرو بن العاص کان وزیر معویة فلما قتل عمار بن یاسر أمسک عن القتال وتابعه على ذلک خلق کثیر فقال له معویة لِم لا تقاتل ؟ قال قتلنا هذا الرجل وقد سمعت رسول اللَّه - صلى اللَّه علیه وسلم- یقول : تقتله الفئة الباغیة ، فدلّ على أنّا نحن بغاة(إحقاق الحق ، ج 8 ص 448 عن نور الأبصار للشبلنجی ، ص‏90 ؛ خلاصة عبقات الأنوار : 3 / 59 ؛ نفحات الأزهار ، ج 3 ، ص 54 )

وقتى که معاویه موقعیّت را چنین خطرناک دید ، به عمرو بن عاص گفت : ساکت باش ، به خدا سوگند تو همواره در میان نجاست خود غوطه‏ور بودى ، مگر عمّار را ما کشتیم؟ عمّار به دست على و یاران او کشته شد ؛ چون آنها وى را از خانه‏اش بیرون کشیدند و در برابر شمشیرها و نیزه‏هاى ما قرار دادند .فقال‏معاویة : دحضت‏فی‏بولک ، أونحن‏قتلناه؟ إنّماقتله علی وأصحابه جاؤا به حتّى‏ألقوه بین‏رماحنا أو قال بین سیوفنا(مسند أحمد ، ج 4 ص 199 ، مجمع الزوائد ، ج 7 ص 242 ثمّ قال : رواه أحمد وهو ثقة ، المستدرک ، ج 2 ص 155 قائلاً : هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه بهذه السیاقة .)

حضرت علی ( ع ) وقتى که این توجیه ناموجّه معاویه را شنید ، فرمود : در این صورت باید بگویند : حمزه وشهداى احد را حضرت رسول اکرم ( ص ) کشت ؛ چون حضرت بود که آنان را از خانه هایشان بیرون کشید در برابر شمشیر مشرکین قرار داد.:لو کنت أنا قتلت عمّاراً لأنّی أخرجته لکان رسول اللّه قتل حمزة وجمیع من قتل فی حربه لأنه هو المخرج لهم(المعیار والموازنة ، ص 97 ؛ وقعة صفّین ، ص 343 ؛ صحیح شرح العقیدة الطحاویّة لحسن بن علی السقاف ، ص 642 ؛ النصائح الکافیة ، ص 39 .)

معاویه و دیگران فهمیدند اما پیامبر صلی الله علیه و اله نفهمید!

عایشه و حفصه و معاویه فهمیدند که باید بعد از عمر کسی خلیفه باشد ولی آخرین پیامبر واشرف مخلوقات متوجه این مهم نبود؟!!!

به نقل صحیح مسلم : حفصه به عمر گوشزد مى‏کند که کسى را به عنوان جانشین خود معیّن کند و به دنبال آن عبداللّه فرزند عمر ، به وى مى‏گوید : اگر چوپان تو ، شتران و گوسفندان را بدون سرپرست رها کند ، به وى اعتراض خواهى کرد که چرا باعث نابودى آن‏ها گردیدى؟پس به فکر این امّت باش ! و کسى را به‏عنوان خلیفه براى آنان تعیین کن! چون رعایت حال این امّت از مراعات وضع شتران و گوسفندان لازم‏تر است :
  ادامه مطلب ...

اشکال علمای اهل سنت نسبت به معاویه درباره سب علی علیه السلام

اشکال علمای منصف اهل سنت به معاویه و بنی امیه در سب کردن علی(ع)

1-نقل فضائل امیر المؤمنین (علیه السلام) با سبّ آن حضرت جمع نمی‌شود :
امام محمد بن ابراهیم الوزیر الیمانی ، در هنگام نقل فضائل جماعتی از روات و محدثین می‌نویسد:روایتهم لفضائل علی علیه السلام وفضائل أهل البیت فی أیام بنی امیة وهو علیه السلام ـ حاشا مع ذلک ـ یُلعنُ علی المنابر ولا یروی فضائله إلا من خاطر بروحه .(العواصم والقواسم فی الذب عن سنة أبی القاسم ، ابن الوزیر ، ج2 ،‌ ص400 ، ط الثالثة ، مؤسسه الرسالة ، بیروت ، 1415 هـ .)سخن گفتن از فضائل علی و اهل بیت (علیهم السلام) در زمان بنی امیه و سلطنت آنان امری غیر ممکن و متتضاد بود ؛ چرا که بنی امیه وی را بر فراز منبرها لعن می‌کردند و نقل فضائل با سبّ و لعن جمع نمی‌شود .

2- بنی امیه ، سزاوار سرزنش :

دکتر فرحان المالکی می‌گوید :فبنو أمیة اذن یستحقون الذم لأنهم لم یغسموا ألسنتهم فی البحث فقط ، وإنما تجاوزوا ذلک إلی اللعن علی المنابر وسفک الدماء ، و فرضوا هذا الظلم علی الأمة حتی جاءت الأجیال تعتقد أنهم مأجورون علی هذا !(مع سلیمان العلوان فی معاویة ، ص35 .)پس به همین جهت بنی امیه سزاوار سرزنش و مذمت هستند ؛ زیرا آنان فقط به بد گویی علی (علیه السلام) اکتفا نکردند ؛ بلکه بر بالای منبر‌ها علی (علیه السلام) را لعن کرده و به خونریزی و کشتار اهل بیت (علیهم السلام) و یارانش دست زدند و این ستم را بر همه امت لازم و واجب دانستند تا آن جا که نسل‌های بعد آن‌ها را به خاطر این عمل مأجور دانستند .


3- استواری حکومت بنی امیه با ناسزاگویی به امیر المؤمنین علیه السلام :ابن عساکر ، به نقل از امام سجاد علیه السلام می‌نویسد :قال مروان بن الحکم ما کان فی القوم أحد أدفع عن صاحبنا من صاحبکم یعنی علیا عن عثمان قال قلت فما لکم تسبونه على المنبر قال لا یستقیم الأمر إلا بذلک.(تاریخ مدینة دمشق ، ج42 ، ص 438 و الصواعق المحرقة ، ابن حجر هیثمی ، ص 33 و النصائح الکافیة ، محمد بن عقیل ، ص 114 از دار قطنی و شرح نهج البلاغة ، ج13 ، ص220 .)مروان بن حکم به من گفت که در میان مردمان کسی نبود که از صاحب ما ( عثمان ) مانند صاحب شما (علی) دفاع کند ؛ گفتم : پس برای چه از او بر روی منبر ها بدگویی می کنید ؟ گفت : حکومت به جز این راه پا بر جا نمی ماند .

بلاذری می‌ نویسد :قال مروان لعلی بن الحسین : ما کان أحد أکف عن صاحبنا من صاحبکم . قال : فلم تشتمونه على المنابر ؟ ! ! قال : لا یستقیم لنا هذا إلا بهذا ! ! .(أنساب الأشراف ، ص 184.)

مروان به علی بن الحسین گفت : کسی نبود که مانند صاحب شما از صاحب ما دفاع کند ؛ علی بن الحسین پاسخ داد : پس چرا او را بر روی منبر ها لعن می کنید ؟ گفت : کار ما جز با این کار برجا نمی ماند .

4 - تحریف روایت منزلت :

خطیب بغدادی در تاریخ بغداد می‌نویسد :قال إسماعیل بن عیاش: رافقت حریزا من مصر الى مکة فجعل یسب علیا ویلعنه، وقال لی: هذا الذی یرویه الناس ان النبی (ص) قال لعلی: «انت منی بمنزلة هارون من موسى» حق، ولکن اخطا السامع.قلت: فما هو ؟ قال: إنّما هو: «أنت منی‏بمکان قارون من موسى»، قلت: عمّن ترویه؟ قال: سمعت الولید بن عبد الملک یقوله على المنبر.(تاریخ بغداد ، ج8 ، ص262 و تاریخ مدینة دمشق ، ج12 ،‌ص349 و تهذیب الکمال ، مزی ، ج5 ، ص577 و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج2 ، ص209 و تاریخ الإسلام ، ذهبی ، ج10 ، ص 122 و میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج3 ، ص389 شماره : 6894.)

اسماعیل بن عیاش گفته است : با حریز از مصر تا مکه همراه بودم ؛ پس از علی بد گفته و حضرت را لعن می کرد ؛ و به من گفت : این روایتی که برای مردم نقل می کنی که پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به علی به می گفت : «جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است » این سند درست است اما شنونده اشتباه کرده است !!!

گفتم پس درست آن چیست ؟ گفت : پیغمبر گفته اند « جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه قارون نسبت به موسی است»!!! ؛ گفتم این را از چه کسی نقل می کنی ؟ گفت : این را از ولید بن عبد الملک شنیده ام که آن را بالای منبر می گفت !!!