نقد و بررسی وهابیت review on wahhabism

الاستعراض على الوهابیة / نقد و بررسی وهابیت / review on wahhabism

نقد و بررسی وهابیت review on wahhabism

الاستعراض على الوهابیة / نقد و بررسی وهابیت / review on wahhabism

سب و توهین به امام علی علیه السلام در صحاح

آنچه که از معاویه و والیانش در سب حضرت علی(ع)در صحاح اهل سنت نقل شده است.

1- «امر معاویة بن أبی سفیان سعدا فقال: ما منعک ان تسبّ أبا التراب ؟ فقال: امّا ما ذکرت ثلاثا قالهنّ له رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏سلم فلن اسبّه لأن تکون لی واحدة منهنّ احبّ إلی من حمر النعم. سمعت رسول اللّه صلی‏الله ‏علیه‏و‏سلم.. »

آنگاه حدیث منزلت و حدیث رایت و آیه مباهله را نقل می‏کند

صحیح مسلم، ج 4، ص 1871، کتاب فضائل الصحابة، باب 4، ح 32.سنن ترمذی ج 5، ص 596، کتاب المناقب، باب 21، ح 3724.
 
ترجمه: معاویة بن أبی سفیان به سعد (بن مالک) امر کرد و (معلوم است که امر کرد تا او علی علیه‏السلام را سبّ و لعن کند و چون او حاضر به این کار نشد به او ) گفت: چه چیز ترا مانع از ناسزاگویی به أبو تراب گشت؟ (بنی امیّه کلمه «أبو تراب» را در مقام بدگویی از امیر المؤمنین به کار می‏بردند) گفت: سه مطلب را به یاد آوردم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود که اگر یکی از آنها را به من گفته بود برایم از هر متاعی با ارزش‏تر بود و لذا هرگز او را ناسزا نمی‏گویم. از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که:

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (در غزوه موته) به علی علیه‏السلام فرمود: تو نزد من مثل هارون به نزد موسی هستی.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (در جنگ خیبر) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‏دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند.

خداوند در جریان مباهله با نصاری نجران در آیه 61 از سوره آل عمران (با توجه به روایاتی که افراد مشخص شده در آیه را معین نموده است) علی علیه‏السلام را به منزله نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و إمام حسن و إمام حسین علیهماالسلام را دو پسر آن حضرت معرفی فرموده است.

 

2- «عن سعد بن أبی وقّاص قال: قدم معاویه فی بعض حجّاته فدخل علیه سعد فذکروا علیّا فنال منه. (در پاورقی آمده است: «ی نال معاویة من علی ووقع فیه وسبّه».) فغضب سعد وقال: تقول هذا لرجل سمعت رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏سلم یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه و...». و بعد از آن حدیث منزلت و حدیث رایت را ذکر می‏کند.

سنن ابن ماجه، مقدّمه، ص 45، فضل علیّ بن أبی طالب رضی‏الله‏عنه ، ح 121.

ترجمه: معاویه بعد از مرإسم حجّ وارد مدینه شد و سعد بن أبی وقّاص (مالک) وارد بر او شد. صحبت از علی علیه‏السلام شد و معاویه شروع به بدگویی و ناسزا گفتن به آن حضرت نمود. سعد عصبانی شد و گفت: آیا این مطالب را درباره مردی می‏گویی که من شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر که من مولی اویم علی هم مولی اوست ؟ (بعد از آن حدیث منزلت ورایت را مطرح کرد).

توجّه داشته باشید که سعد بن مالک (أبی وقّاص) کسی بود که با امیر المؤمنین علیه‏السلام بیعت نکرد ولی با دشمنان آن حضرت نیز همکاری نکرد و حاضر به سبّ و لعن آن بزرگوار نشد.

3- «عن سهل بن سعد قال: استعمل علی المدینة رجل من آل مروان قال: فدعا سهل بن سعد فامره ان یشتم علیّا قال: فابی سهل. فقال له: امّا اذ ابیت فقل: لعن اللّه أبا التراب. فقال سهل...». آنگاه چگونگی لقب آن حضرت به أبو تراب را شرح می‏دهد.

ترجمه: مردی از آل مروان والی مدینه بود. سهل بن سعد را طلبید و به او دستور داد که علی علیه‏السلام را ناسزا گوید. او اِبا نمود. گفت: حال که نمی‏گویی پس بگو که خدا أبو تراب را لعنت کند.

صحیح مسلم، ج 4، ص 1874، کتاب فضائل الصحابة، باب 4، ح 38.

4-«ریاح بن الحارث قال: کنت قاعدا عند فلان فی مسجد کوفه وعنده اهل الکوفه فجاء سعید بن زید بن عمرو بن نفیل فر حبّ به وحیّاه واقعده عند رجله علی السریر، فجاء رجل من اهل الکوفة یقال له قیس بن علقمة فاستقبله فسبّ وسبّ. فقال سعید: من یسبّ هذا الرجل ؟ قال: یسبّ علیّا. قال: الا اری أصحاب رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏سلم یسبّون عندک ثمّ لا تنکر ولا تغیر؟

ریاح بن حارث می‏گوید من نزد «فلانی» در مسجد کوفه نشسته بودم. اهل کوفه نیز آنجا بودند. سعید بن زید بن عمرو بن نفیل وارد شد. او (که همان فلانی باشد!) به او خوش آمد گفت و او را پیش پایش بر تخت نشاند. مردی از اهل کوفه به نام قیس بن علقمه وارد شد. او (فلانی!) از آن مرد استقبال کرد و ناسزا گویی آغاز کرد. سعید گفت: این مرد به چه کسی ناسزا می‏گوید؟ گفت: به علی ( علیه‏السلام ). گفت: آیا أصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزد تو ناسزا گفته می‏شوند و تو چیزی نمی‏گویی؟...

سنن أبی داود، ج 4، ص 212، کتاب السنّة، باب فی الخلفاء، ح 4650

البته همانطور که قبلاً هم گفتیم علمی اهل سنّت، مخصوصا صاحبان صحاح، آخرین تلاش را نمودند که معایب صاحبان قدرت را بپوشانند و لذا می‏بینیم که با کلمه «فلانی» معیّن نکردند که آن شخص که بود.

5- ولی أحمد حنبل ـ إمام حنابله ـ در مسند خویش چنین می‏نویسد:

«لمّا خرج معاویة من الکوفة استعمل المغیرة بن شعبة، قال: فاقام خطباء یقعون فی علی. قال: وأنا إلی جنب سعید بن زید بن عمرو بن نفیل. قال: فغضب فقام فأخذ بیدی فتبعته فقال: ألا تری إلی هذا الرجل الظالم لنفسه الذی یأمر بلعن رجل من ا هل الجنّة؟...».

آنگاه که معاویه از کوفه خارج شد مغیرة بن شعبه را والی آنجا نمود. او نیز گویندگان را وامی‏داشت که علی علیه‏السلام را بر منابر لعن کنند. سعید بن زید که آنجا بود در غضب شد و گفت: آیا نمی‏بینی که این مرد ظالم دستور به لعن مردی از اهل بهشت می‏دهد؟...

او در چند روایت دیگر می‏نویسد که مغیرة خود، علی علیه‏السلام را لعن می‏کرد. روایت أبو داود را نیز با معرّفی «فلانی!» یعنی مغیرة بن شعبة آورده است.

به شماره‏های حدیث 1629 و 1631 و 1637 و 1638 از مسند أحمد رجوع فرمایید.

اینها نمونه‏هایی بود از جنایات معاویه و والیانش در مورد سبّ و لعن علی علیه‏السلام ، یعنی برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، که در حضور أصحاب و تابعین انجام می‏شد و جز عدّه معدودی ـ از قبیل حجر و یارانش ـ کسی به آن اعتراض نمی‏کرد و آنان که مخالفت کردند یا مثل حجر و عمرو بن حمق کشته شدند و یا گرفتار انواع مصیبتها و مشکلات. به قول أبو جعفر اسکافی، بنی امیه برای به فراموشی انداختن یاد علی علیه‏السلام و فرزندانش و خاموش کردن نورشان منتهی کوشش را نمودند. از جمله دستور به سبّ و لعن آنها بر منابر دادند و پیوسته از شمشیرهایشان خون شیعیان می‏چکید. یا کشته شده و یا اسیر و یا فراری و ترسان و اگر کسی می‏خواست از علی علیه‏السلام حدیثی نقل کند می‏گفت: مردی از قریش چنین گفت و..

جلد 1 مسند، مسند سعید بن زید بن عمرو بن نفیل، ص 400، ح 1644.

آری، علمای اهل سنّت که از این مطالب باخبرند چرا صریحا از معاویه و والیانش ـ که بعض از آنها، از قبیل مغیرة، در زمره أصحاب بودند ـ بیزاری نمی‏جویند و روایاتی را که از دشمنان علی علیه‏السلام نقل شده مردود نمی‏دانند؟ آیا لعن بر علی علیه‏السلام و زیر بار بیعت او نرفتن و با او به جنگ برخاستن جرم نیست ولی به أبو بکر زکات ندادن ـ و نه بر او لعن کردن و نه با او نبرد نمودن ـ باعث ارتداد بوده و باید اینان کشته شوند و...

آیا شیعیان به جرم قبول نداشتن خلفای ثلاث ـ و نه سبّ و لعن آنها که این عمل قطعا صحیح نیست ـ مهدور الدم و از یهود و نصاری بدتر می‏باشند؟

خون امثال شهید أوّل و ثانی که به فرمان علمای اهل سنّت به شهادت رسیدند برعهده چه کسانی می‏باشد؟

لعن صحابه باعث کفر است اما لعن علی علیه السلام خیر

برادران اهل سنت! ،چرا وقتی معاویه دستور ناسزا گویی به علی(ع) را می دهد حکم شرک برای او صادر نمی کنید؟!!یکی از اساسی‌ترین بحثی که در رابطه با شیعه دارند و حکم به کفر می‌کنند و شرک شیعه را صادر و قتل شیعه را لازم می‌دانند، این است که می‌گویند:شیعیان به صحابه ناسزا می‌گویند.


از اینها سوال می‌کنیم:

  ادامه مطلب ...

اشکال علمای اهل سنت نسبت به معاویه درباره سب علی علیه السلام

اشکال علمای منصف اهل سنت به معاویه و بنی امیه در سب کردن علی(ع)

1-نقل فضائل امیر المؤمنین (علیه السلام) با سبّ آن حضرت جمع نمی‌شود :
امام محمد بن ابراهیم الوزیر الیمانی ، در هنگام نقل فضائل جماعتی از روات و محدثین می‌نویسد:روایتهم لفضائل علی علیه السلام وفضائل أهل البیت فی أیام بنی امیة وهو علیه السلام ـ حاشا مع ذلک ـ یُلعنُ علی المنابر ولا یروی فضائله إلا من خاطر بروحه .(العواصم والقواسم فی الذب عن سنة أبی القاسم ، ابن الوزیر ، ج2 ،‌ ص400 ، ط الثالثة ، مؤسسه الرسالة ، بیروت ، 1415 هـ .)سخن گفتن از فضائل علی و اهل بیت (علیهم السلام) در زمان بنی امیه و سلطنت آنان امری غیر ممکن و متتضاد بود ؛ چرا که بنی امیه وی را بر فراز منبرها لعن می‌کردند و نقل فضائل با سبّ و لعن جمع نمی‌شود .

2- بنی امیه ، سزاوار سرزنش :

دکتر فرحان المالکی می‌گوید :فبنو أمیة اذن یستحقون الذم لأنهم لم یغسموا ألسنتهم فی البحث فقط ، وإنما تجاوزوا ذلک إلی اللعن علی المنابر وسفک الدماء ، و فرضوا هذا الظلم علی الأمة حتی جاءت الأجیال تعتقد أنهم مأجورون علی هذا !(مع سلیمان العلوان فی معاویة ، ص35 .)پس به همین جهت بنی امیه سزاوار سرزنش و مذمت هستند ؛ زیرا آنان فقط به بد گویی علی (علیه السلام) اکتفا نکردند ؛ بلکه بر بالای منبر‌ها علی (علیه السلام) را لعن کرده و به خونریزی و کشتار اهل بیت (علیهم السلام) و یارانش دست زدند و این ستم را بر همه امت لازم و واجب دانستند تا آن جا که نسل‌های بعد آن‌ها را به خاطر این عمل مأجور دانستند .


3- استواری حکومت بنی امیه با ناسزاگویی به امیر المؤمنین علیه السلام :ابن عساکر ، به نقل از امام سجاد علیه السلام می‌نویسد :قال مروان بن الحکم ما کان فی القوم أحد أدفع عن صاحبنا من صاحبکم یعنی علیا عن عثمان قال قلت فما لکم تسبونه على المنبر قال لا یستقیم الأمر إلا بذلک.(تاریخ مدینة دمشق ، ج42 ، ص 438 و الصواعق المحرقة ، ابن حجر هیثمی ، ص 33 و النصائح الکافیة ، محمد بن عقیل ، ص 114 از دار قطنی و شرح نهج البلاغة ، ج13 ، ص220 .)مروان بن حکم به من گفت که در میان مردمان کسی نبود که از صاحب ما ( عثمان ) مانند صاحب شما (علی) دفاع کند ؛ گفتم : پس برای چه از او بر روی منبر ها بدگویی می کنید ؟ گفت : حکومت به جز این راه پا بر جا نمی ماند .

بلاذری می‌ نویسد :قال مروان لعلی بن الحسین : ما کان أحد أکف عن صاحبنا من صاحبکم . قال : فلم تشتمونه على المنابر ؟ ! ! قال : لا یستقیم لنا هذا إلا بهذا ! ! .(أنساب الأشراف ، ص 184.)

مروان به علی بن الحسین گفت : کسی نبود که مانند صاحب شما از صاحب ما دفاع کند ؛ علی بن الحسین پاسخ داد : پس چرا او را بر روی منبر ها لعن می کنید ؟ گفت : کار ما جز با این کار برجا نمی ماند .

4 - تحریف روایت منزلت :

خطیب بغدادی در تاریخ بغداد می‌نویسد :قال إسماعیل بن عیاش: رافقت حریزا من مصر الى مکة فجعل یسب علیا ویلعنه، وقال لی: هذا الذی یرویه الناس ان النبی (ص) قال لعلی: «انت منی بمنزلة هارون من موسى» حق، ولکن اخطا السامع.قلت: فما هو ؟ قال: إنّما هو: «أنت منی‏بمکان قارون من موسى»، قلت: عمّن ترویه؟ قال: سمعت الولید بن عبد الملک یقوله على المنبر.(تاریخ بغداد ، ج8 ، ص262 و تاریخ مدینة دمشق ، ج12 ،‌ص349 و تهذیب الکمال ، مزی ، ج5 ، ص577 و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج2 ، ص209 و تاریخ الإسلام ، ذهبی ، ج10 ، ص 122 و میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج3 ، ص389 شماره : 6894.)

اسماعیل بن عیاش گفته است : با حریز از مصر تا مکه همراه بودم ؛ پس از علی بد گفته و حضرت را لعن می کرد ؛ و به من گفت : این روایتی که برای مردم نقل می کنی که پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به علی به می گفت : «جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است » این سند درست است اما شنونده اشتباه کرده است !!!

گفتم پس درست آن چیست ؟ گفت : پیغمبر گفته اند « جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه قارون نسبت به موسی است»!!! ؛ گفتم این را از چه کسی نقل می کنی ؟ گفت : این را از ولید بن عبد الملک شنیده ام که آن را بالای منبر می گفت !!!

ورود معاویه بر قوم عاد

عمرو عاص، برادرزاده اى هوشیار و زیرک داشت از قبیله بنى سهم که از مصر نزد او آمد و به او گفت: اى عمرو به من بگو، که تو در میان قریش با چه عقیده و رایى زندگى مى کنى؟ دین خود را دادى و به دل آرزوى دنیاى غیر خودت را مى پرورانى

 آیا مى پندارى اهل مصر - کشندگان عثمان - ولایت مصر را به معاویه تسلیم خواهند نمود و حال آنکه على "ع" زنده است؟ و باز چنین مى پندارى که اگر هم مصر تحت تسلط معاویه قرار گرفت، همانطور که با سخن، آنرا طعمه تو قرار داد با سخن هم از تو باز نمى ستاند؟

عمرو گفت: اى برادرزاده عنان امر در دست خداست، نه در دست على و معاویه

جوانک در پاسخ عمرو چنین سرود:

  

ادامه مطلب ...

امام علی علیه السلام در قنوت خود معاویه و ... را لعن میکند

" ابو یوسف قاضى در ص 71 کتاب "الاثار" خود از طریق ابراهیم آورده است که:

همانا على "ع" به هنگامى که معاویه با او جنگ مى نمود در قنوت خود بر معاویه نفرین مى نمود و اهل کوفه هم در این کار از حضرت پیروى کردند، معاویه نیز همین کار را میکرد و اهل شام هم از او تبعیت مى نمودند.

  طبرى درج 6 ص 4. تاریخش روایت کند که: على "ع" هنگامى که نماز مى خواند در قنوت چنین مى فرمود.

"اللهم العن معاویه و عمرا و ابا الاعور السلمى و حبیبا و عبدالرحمن بن خالد و الضحاک بن قیس والولید."

   ادامه مطلب ...