نقد و بررسی وهابیت review on wahhabism

الاستعراض على الوهابیة / نقد و بررسی وهابیت / review on wahhabism

نقد و بررسی وهابیت review on wahhabism

الاستعراض على الوهابیة / نقد و بررسی وهابیت / review on wahhabism

معاویه و ایه کنز

«زید بن وهب می‏گوید در ربذه بر ابوذر گذشتم. بدو گفتم: چه عاملی ترا بدینجا آورد؟ گفت: ما در شام بودیم خواندم «و کسانی که طلا و نقره را انباشته و آن را در راه خدا انفاق نمی‏کنند آنان را به عذابی دردناک بشارت بده». معاویه گفت: این آیه درباره ما نیست بلکه فقط درباره اهل کتاب است. گفتم: هم درباره ما ا ست و هم درباره آنها».

 «عن زید بن وهب قال: مررت علی أبی ذر بالربذة فقلت ما انزلک بهذه الأرض قال: کنّا بالشام، فقرأت: «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ »؛ قال معاویة: ما هذه فینا، ما هذه إلاّ فی أهل الکتاب. قال: قلت: انّها لفینا وفیهم».

 آیه‏ی که ابوذر قراءت کرد در سوره توبه و ذیل آیه 34 می‏باشد.

 صحیح بخاری، ج 6، ص 82، تفسیر سوره توبه.


اگر کسی صرفنظر از واقعه تبعید ابوذر ـ که پیرمردی بود ـ به شام، و از آنجا ـ به دستور عثمان ـ سوار بر شتری بی‏جهاز به مدینه و از آنجا نیز مجددا به دستور عثمان به ربذه، مطلّع نباشد، از خود می‏پرسد که این گفتگوی مختصر نمی‏تواند عامل سکونت ابوذر در ربذه باشد. مگر ابوذر در پیری عقلش را از دست داده بود که مدینه و جوار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را رها کرده و در بیابانی زندگی کند که از آنجا هجرت کرده بود؟

چرا در زمان دو خلیفه قبل چنین نکرد؟ مگر گفتگوی او با معاویه جز بحث از تفسیر یک آیه چیز دیگری بود؟ مگر در آن زمان هر که وارد مباحثات علمی می‏شد او را تبعید می‏کردند؟ آیا نه این است که معاویه ثروت‏اندوزی می‏کرد و ابوذر با خواندن آیه فوق او را آشکارا مورد حمله قرار می‏داد و او نیز که تاب تحمّل شنیدن حقایق دین را نداشت به عثمان نوشت که ابوذر شام را به فساد کشاند! (یعنی مردم را بیدار کرد) و عثمان نیز دستور داد او را با وضعی که دانستید به مدینه بفرستد. او در مدینه نیز دست از نهی از منکر برنداشت و سرانجام به دستور عثمان به ربذه تبعید شد.

آری، این است معنی فقیه بودن معاویه که بخاری در صحیحش آورده است، (ج 5، ص 35، فضائل أصحاب النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏سلم ، باب ذکر معاویه.)و این است هدایت یافتن او و هدایت دیگران به وسیله او که ترمذی در سنن خویش نقل کرده است.

ج 5، ص 645، کتاب المناقب، باب 48، ح 3842.

مخالفت معاویه با نصاب زکات

صاحبان صحاح، (غیر از أبو داود) ـ با کم و زیادی که در روایات است ـ نوشته‏اند که قدر زکات فطرة در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم یک من بوده است که از خرما یا جو یا کشمش، و در بعض روایات، کشک، داده می‏شد و چون معاویه به حکومت رسید نظر خود را چنین بیان کرد: «من چنین تشخیص می‏دهم که نیم من از گندم شام معادل یک من از خرما می‏باشد» و مردم نیز از او پیروی کردند. امّا أبو سعید گفت که من تا زنده‏ام همان را می‏پردازم که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‏پرداختم.


«أبو سعید: کنّا نعطیها فی زمان النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏سلم صاعا من طعام أو صاعا من تمر أو صاعا من شعیر أو صاعا من زبیب، فلمّا جاء معاویة وجاءت السمراء قال: اری مدّا من هذا یعدل مدّین». وفی بعض: «... فاخذ الناس بذلک». وفی بعض: «قال أبو سعید: فامّا أنا فلا ازال اخرجه کما کنت اخرجه ابدا ما عشت».(صحیح بخاری، ج 2، ص 161، کتاب الزکاة، باب فرض صدقة الفطر، باب صاع من زبیب وباب قبل از آن.صحیح مسلم، ج 2، ص 79 ـ 677، کتاب الزکاة، باب 4، ح 14 و 15 و 18 و 19.سنن ابن ماجه، ج 1، ص 584 و 585، کتاب الزکاة، باب 21، ح 1825 و 1829سنن ترمذی، ج 3، ص 59 و 61، کتاب الزکاة، باب 35، ح 673 و 675.سنن نسائی، ج 5، ص 47 و 48 و 53 و 54، کتاب الزکاة، بابهی 30 و 31 و 38 و 42، ح 2496 و 2497 و 2509 و 2513.)


البته در بسیاری از روایات نامی‏از معاویه نیامده است بلکه فقط نقل شده که مردم از آن دستور عدول کرده و نیم من گندم به جی یک من از آنچه گذشت می‏پرداختند. اینان خواستند با حذف نام معاویه او را تطهیر کنند ولی ندانسته همه مسلمانان را خراب کردند. این دسته روایات از ابن عمر نقل شده است.

در میان فقهی اربعه اهل سنّت تنها أبو حنیفه است که در مورد گندم، نصف صاع را کافی می‏داند و بقیّه یک صاع را برای گندم هم می‏گویند. الفقه علی المذاهب الأربعة.

امّا استدلال معاویه که می‏گوید یک چارک گندم برابر نیم من از غیر گندم است، جز قیاس ـ آنهم در مقابل نص صریح ـ چیزی نیست. آنهم قیاسی که در هر زمان تغییر می‏پذیرد.
 
مثلاً امروزه که خرما گران‏تر است باید بگوئیم مثلاً یک کیلو خرما برابر دو کیلو گندم است و در هر عصری به عنوان قیمت گذاری زکات فطره را محاسبه کنیم و چنین نیست که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قیمت اجناسی که به عنوان زکات پرداخت می‏شد کاملاً مساوی بوده است. البته ما از أبو حنیفه که مذهب او قیاس بود غیر از این انتظار نداریم! و معاویه نیز از این آراء شخصی در مقابل صریح دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داشت .

شهادت عمار ماهیت معاویه را روشن میکند

یکی از کسانی که در جنگ صفّین و در رکاب امیر المؤمنین علیه‏السلام به شهادت رسید عمّار بن یاسر بود.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره عمار فرمود:
تقتله الفئة الباغیة، عمار یدعوهم إلى الله و یدعونه إلى النار.
عمار را گروه ستمگر می‌کشند. عمار آنها را به بهشت دعوت می‌کند و آنها عمار را به سوی آتش.
(صحیح البخاری، ج3، ص207 کتاب الجهاد باب مسح الغبار عن الناس فی السبیل ـ صحیح مسلم، ج8، ص186 ـ عمدة القاری للعینی، ج14، ص109 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج7، ص298)

عمار کسی است که رسول الله (ص) در موردش فرمود:ملی‏ء عمّار ایمانا إلی مشاشه.یعنی: ایمان همه وجود عمّار را در بر گرفته است.(سنن ابن ماجه، همان، ح 147.سنن نسائی، ج 8، ص 115، کتاب الایمان وشرایعه، باب 17، ح 5017.)

پیامبر اکرم(ص) فرمودند : قاتل عمّار در میان آتش جهنّم است.إنّ عمار قاتله وسالبه فی النار(المستدرک ، ج 3 ص 387 ، ثمّ قال : صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه وهکذا صحّحه الذهبی فی هامشه . .)

این روایت به قدرى محکم و غیر قابل انکار بود که پس از شهادت عمّار عدّه‏اى از دوستان معاویه ؛ مانند عمرو بن عاص ، در حقّانیّت معاویه گرفتار تردید شده واز جنگ دست کشیدند و جمعى زیادى هم به پیروى از عمرو بن عاص از صحنه جنگ با على ( ع ) کنار رفتند ؛

إنّ عمرو بن العاص کان وزیر معویة فلما قتل عمار بن یاسر أمسک عن القتال وتابعه على ذلک خلق کثیر فقال له معویة لِم لا تقاتل ؟ قال قتلنا هذا الرجل وقد سمعت رسول اللَّه - صلى اللَّه علیه وسلم- یقول : تقتله الفئة الباغیة ، فدلّ على أنّا نحن بغاة(إحقاق الحق ، ج 8 ص 448 عن نور الأبصار للشبلنجی ، ص‏90 ؛ خلاصة عبقات الأنوار : 3 / 59 ؛ نفحات الأزهار ، ج 3 ، ص 54 )

وقتى که معاویه موقعیّت را چنین خطرناک دید ، به عمرو بن عاص گفت : ساکت باش ، به خدا سوگند تو همواره در میان نجاست خود غوطه‏ور بودى ، مگر عمّار را ما کشتیم؟ عمّار به دست على و یاران او کشته شد ؛ چون آنها وى را از خانه‏اش بیرون کشیدند و در برابر شمشیرها و نیزه‏هاى ما قرار دادند .فقال‏معاویة : دحضت‏فی‏بولک ، أونحن‏قتلناه؟ إنّماقتله علی وأصحابه جاؤا به حتّى‏ألقوه بین‏رماحنا أو قال بین سیوفنا(مسند أحمد ، ج 4 ص 199 ، مجمع الزوائد ، ج 7 ص 242 ثمّ قال : رواه أحمد وهو ثقة ، المستدرک ، ج 2 ص 155 قائلاً : هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه بهذه السیاقة .)

حضرت علی ( ع ) وقتى که این توجیه ناموجّه معاویه را شنید ، فرمود : در این صورت باید بگویند : حمزه وشهداى احد را حضرت رسول اکرم ( ص ) کشت ؛ چون حضرت بود که آنان را از خانه هایشان بیرون کشید در برابر شمشیر مشرکین قرار داد.:لو کنت أنا قتلت عمّاراً لأنّی أخرجته لکان رسول اللّه قتل حمزة وجمیع من قتل فی حربه لأنه هو المخرج لهم(المعیار والموازنة ، ص 97 ؛ وقعة صفّین ، ص 343 ؛ صحیح شرح العقیدة الطحاویّة لحسن بن علی السقاف ، ص 642 ؛ النصائح الکافیة ، ص 39 .)

معاویه برتر از عیسی مسیح علیه السلام

بلیغات بنی امیه در باره معاویه و فضائل ساختگی وی به حدی رسیده بود که مردم شام حتی او را از انبیاء اولو العزم نیز برتر می‌دانستند !

  

أبو سعد آبی (متوفای421هـ) در محاضرات و صیرفی حنبلی (متوفای500هـ) در الطیورات می‌نویسند :

أن ثلاثة من المشایخ حضروا الجامع . فقال واحد لآخر : جُعلت فداک ، أیهما أفضل : معاویة بن أبی سفیان أم عیسى بن مریم ؟ فقال : لا والله ما أدری . فقال الثالث : یا کشخان ، تقیس کاتب الوحی إلى نبیّ النصارى ؟ .

سه نفر از بزرگان در مسجد جامع نشسته بودند ، یکی از آنان به دیگری گفت : معاویه برتر است یا عیس بن مریم ؟ گفت : نمی دانم ، نفر سوم گفت : کاتب وحی را با پیامبر نصارا مقایسه می کنی ؟

  ادامه مطلب ...

چه کسی گفته لعن معاویه لازم است ؟

1-مفسرین و علماى اهل سنت، نظیر: امام ثعلبى و امام فخر رازى آورده اند که پیامبر خدا در عالم رؤیا دید بنى امیه مانند بوزینگان از منبر آن حضرت بالا و پایین مى روند.جبرئیل این آیه شریفه را آورد:
وَما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلاّ طُغْیاناً کَبِیراً.
آنچه که در خواب به تو نشان دادیم فتنه و امتحان براى این مردم مى باشد، و درختى است که در قرآن از آن به لعن یاد شده ـ شجره بنى امیه ـ و ما به ذکر آیات عظیم، آن ها را از خدا مى ترسانیم و لکن چیزى جز کفر و طغیان بر آن ها نیفزاید
بنى اسرائیل (17): 60
  
ادامه مطلب ...